فیلم سعید نبی شهید شد و شگفتا که همه سکوت کردند!
سعید نبی را از زمان نمایش فیلم فرهاد ورهرام عزیز در مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، میشناسم. جوانی سختکوش، صریحاللهجه و مسلط به سینمای مستند یافتمش که حرف زیادی برای گفتن دارد.
اخیراً تقریباً همهی اهالی وبلاگستان با اطلاعرسانی کمنظیر سعید، دریافتند که قرار است پخش مجموعههای مستندی که او در بارهی طبیعت ایران ساخته است از شبکه اول سیما آغاز شود؛ حتا چند تن از دوستان در وبلاگهاشان این خبر را منتشر هم کردند، از جمله باید به سید محمد مجابی و سام خسروی فرد و محسن تیزهوش اشاره کنم. سبزپرس هم گزارش کرد که پخش مجدد این برنامه مستند در روز پنج شنبه اتفاق خواهد افتاد.
اما چنین نشد، با نبی تماس گرفتم، او نیز خود شوکه شده بود و قول پیگیری داد. جالب آن که پیامکی از او دریافت کردم درست 5 دقیقه بعد از زمانی که قرار بود این مجموعه در صبح پنجشنبه بازپخش شود: در آن پیامک نوشته بود که حتماً آن را ببینید!
که البته برایش نوشتم که اصلاً پخش نشده!
بگذریم ...
نکته عجیبتر ماجرا که نمیشود از آن گذشت، آن است که هر چه در دنیای وبلاگستان گشتم، نتوانستم حتا یک یادداشت کوچک در مورد این مستند از زبان کسی که آن را دیده است، بیابم. حتا آدمهایی مثل سید محمد مجابی و محسن تیزهوش عزیز هم که پخش این فیلم را پیشآگهی کردند و نوشتند که به تماشای گنجینه تتیس خواهند نشست، ننشستند و خودشان آن را ندیدند و یا دیدند و در موردش کلمهای ننوشتند! آن هم به رغم درخواست سعید نبی از همه برای نقد و تحلیل فیلمش.
واقعاً چرا؟
آقایان! خانمها! من دارم هشدار میدهم که وضعمان خیلی خراب است! نگویید نگفتم ها ...

به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.