همه چيز از آن دروغ سيزده شروع شد! نشد؟ آدم آرام و سربه زير و بچه مثبت وبلاگستان – مهدي اشراقي – را مي‌گويم كه ناگهان با اعلام تحت تعقيب بودنش، همه را سركار گذاشت و از آن به بعد هر چه فرياد برآورد و سكوت كرد و توضيح داد كه بابا من اشتباهي بودم! من بي گناه بودم؛ من اصلاً نه اين كاره و نه اون كاره بودم! نبودم؟ به خرج دوستان بالانشين نرفت كه نرفت! رفت؟

    خلاصه يه روز مي‌كوشند تا گرين‌بلاگش را به تعطيلات بفرستند و يه روز هم تلاش مي‌كنند تا وبلاگ شخصي‌اش را صددرصد بازنشسته ... كه چه عرض كنم! بازخريد كنند!
    مي‌ترسم اگه همينجوري پيش بروند، آخر نوبت به پيشنهاد تور مجاني مهدي جان به حوالي كهريزك با يك سيخ كوبيده‌ي اضافي و نوشابه‌ي مجاني هم برسد! نه؟
    اونوقت ديگه همه با هم بايد بخونيم و بخوانيم:
    مهدي نبودي ببيني، عليرضا گفت: اشتباهي پاكت كرده!   


    اما فارغ از اين منظر طنازانه، نمي‌توانم حيرت خود را از اقدام مديريت بلاگفا آقاي عليرضا شيرازي عزيز مخفي كنم. چرا كه اقدام ايشان شايد در تاريخ حيات وبلاگ‌نويسي نه تنها در ايران كه حتا در چين و اريتره و بوركينافاسو و آنگولا هم بي‌نظير باشد.
    به جرأت مي‌‌توانم بگويم استرليزه‌تر و پاستوريزه‌تر از وبلاگ مهدي اشراقي نمي‌توان در دنياي وبلاگستان سراغ گرفت! او حتا هنگام خطاب به گل سوسن هم مي‌گفت: «شما»! نمي‌گفت؟
    عليرضا جان! لطفاً بيا و بگو كه اشتباه كردي و مهدي اشراقي نازنين ما را از اين كابوس برهان. دست كم تلفنت را جواب بده مرد!
    ما ز دوستان چشم ياري داشتيم و هنوزم بر اين باورم كه بلاگفا به روشنگري در حوزه‌ي محيط زيست بسيار خدمت كرده است و سزاوار نيست چنين فرجامي براي مهدي و عليرضا! سزاوار است؟

درج نظر