آيا واقعاً محيط زيست شاخصي مهم در توسعه كشور است؟
اخيراً عاليترين مقام قانونگذاری كشور در صحن بهارستان اعلام داشتهاند: «محيط زيست شاخصي مهم در توسعهي كشور است.» سخني كه از دوشنبه گذشته – زماني كه علي لاريجاني براي نخستين بار و در حضور اعضاي فراکسیون محیط زیست و توسعه پایدار مجلس شوراي اسلامي، آن را بر زبان آورد؛ دست كم در بيش از 480 روزنامه، خبرگزاري و ديگر سايتهاي رسمي و نيمهرسمي كشور در دنياي اينترنت بازانتشار يافته است. دكتر لاريجاني اين را هم گفت كه «رسانهها باید در موضوع محیط زیست به گونهای وارد شوند که جامعه نسبت به آن حساس شود.» و در انتها نيز اعترافي تلخ امّا اميدبخش كردند! اين كه «ما آسیبهای زیادی در بخش محیط زیست از معضل تخريب جنگلها تا آلودگی هوا احساس کردیم که لازم است نسبت به آن به صورت جدی وارد عمل شویم.»
خب بياييم از منظري ديگر به سخنان بسيار مهم رييس قوهي مقننهي كشور دقت كنيم؛ چنانچه بپذيريم كه محيط زيست، شناسهاي آشكار در نمايش كيفيت توسعه در كشور است؛ آنگاه به پارادوكسهايي حيرتانگيز ميرسيم!
كافي است بدانيم در ابتداي برنامه 5 سالهي چهارم كشور عزيز ما از منظر شاخصهاي پايداري محيط زيست در رتبهي 130 از بين 148 كشور مورد بررسي قرار داشت. يعني در آغاز به كار دولت نهم و ورود تيم فاطمه واعظ جوادي به ساختمان سبز و جديد تشكيلات محيط زيست ايران، فقط 18 كشور در جهان وجود داشتند كه شدت تخريب محيط زيستشان بيشتر از ايران بود! شايد به همان دليل بود كه در همان زمان دكتر فاطمه جوادي اعلام كرد: من يك ويرانه را تحويل گرفتهام. سال گذشته اما همان مجامع بينالمللي در مؤسسه مرسر و دانشگاه كلمبيا اعلام كردند كه ايران 5 پلهي ديگر سقوط كرده و حالا به رتبه 135 رسيده است! يعني به ازاي هر سال اجراي برنامه 5 ساله چهارم بيشتر از يك پله سقوط كردهايم و در پايان سال 2008 فقط 13 كشور بودند كه وضعيتي بدتر از ما داشتند!
امّا اين نيز همهي ماجرا نيست! هست؟ چرا كه جانشين فاطمه جوادي (فردي كه اعلام كرده بود يك ويرانه را در محيط زيست تحويل گرفته است و البته يك سازمان و طبيعت ويرانتر را هم تحويل داد و رفت)؛ يعني آقاي محمّديزاده به صراحت اعلام كرد: «فقط 9 كشور در جهان وجود دارند كه بيشتر از ما زمين را آلوده كرده و محيط زيست خود را تخريب ميكنند!»
حال با اين حساب، به نظر شما و از منظر ملاحظات محيط زيستي، آيا ميتوانيم ايران را كشوري در مسير توسعهيافتگي بدانيم؟ آيا سخن به حق رييس قوهي مقننه با سخنان متعدد همتاي ايشان در قوهي مجريه – كه ايران را بارها كشوري ممتاز و درخشان و پيشبرنده در توسعه خوانده و ميخواند - پارادوكس ندارد؟ و آيا اينگونه ميخواهيم آرمانهاي بلند سند چشمانداز 20 سالهي كشور را تحقق بخشيده و به كشوري ممتاز و يگانه در منطقه بدل شويم؟
هفتهي گذشته گفتم كه ما اكنون در سال جهاني تنوّع زيستي قرار داريم، امروز اما آمارهاي غمانگيزي كه انتشار يافته است حكايت از اُفت كمي و كيفي شتابناك اغلب گونههاي گياهي و به ويژه جانوري كشور در طول دو دههي گذشته دارد. بر بنياد آمارهايي كه خبرگزاري مستقل محيط زيست ايران و به نقل از منابع قابل اطمينان در سازمان حفاظت محيط زيست كشور منتشر كرده است، در 10 منطقه اصلي حفاظت شده كشور، ميزان كاهش شمار وحوش از 10 تا 100 درصد در طول 20 سال گزارش شده است كه بسيار نگرانكننده و شرمآور است.
دامنه و ابعاد اين تأسف چنان عميق است كه اغلب طرفداران و نخبگان اين حوزه اينك بر اين باورند كه سال 2010 را بايد سال عزاي عمومي براي تنوّع زيستي كشور اعلام كرد و طرفداران محيط زيست، به جاي برافراشتن پرچمها و نشانهاي سبزرنگ، پارچههاي سياه بر محل كار و خانههاي حقيقي و مجازيشان بياويزند.
خواستم بگويم: آقاي علي لاريجاني عزيز! ممنون كه به اين واقعيت مهم اشاره كردي؛ لطفاً نشانمان هم بده كه در مجلسي كه شما رياستش را برعهده داريد چند قانون طبيعت محور به تصويب رسيده و جلوي تصويب چند قانون طبيعتستيز هم گرفته شده است؟ لطفاً برايمان بگو چگونه ميخواهيد با پيشنويس برنامه پنجم 5 سالهي كشور برخورد كنيد؛ برنامهاي كه به نسبت برنامه چهارم در حوزه محيط زيست چند گام اساسي به عقب برداشته است؟ آقاي رييس مجلس قانونگذاري وطن! آيا ميدانيد كه فقط در طول 9 ماههي گذشته از سال 1388 متجاوز از 25 هزار و 624 هكتار از اراضي ملّي كشور به صورت غيرقانوني به تصرف طبيعتستيزان قدرقدرت افتاده است؟ ما حق داريم كه براي يكبار هم كه شده، نمايندگان مردم در صحن بهارستان يك هيأت تحقيق و تفحص را سامان دهند براي بازبيني و بررسي نابخرديهاي حاكم در عرصهي محيط زيست كشور و در انتها نشان دهند كه مقصر اصلي وضعيت وخامتبار كنوني كيست؟ آيا سير قهقرايي طبيعت ايران نبايد ما را به اندازهي دلايل شكست تيم ملي فوتبال نگران كند؟ چرا براي آن موضوع آن همه هزينه ميشود و چندين هيأت دلايل شكست را بررسي ميكنند، امّا كسي دلش براي مرگ خاموش طبيعت وطن و به فراموشي سپردهشدن اصل 50 قانون اساسي ما نميسوزد؟
همين!
"این یادداشت روز شنبه - ۲۶ دی ۱۳۸۸ - در صفحه ۹ روزنامه پول منتشر شده است."