افزايش رخداد سيل در سال 84 كماكان ادامه داشت ...

مگر مي‌شود از مرگ روزانه‌ي 50 هزار انسان، تنها به دليل مصرف آب آلوده پژمان نشد؟ مگر مي‌شود از مرگ سالانه‌ي 4/4 ميليون نفر بر اثر خفگي گاز و پديده‌ي گلخانه‌اي متأثر نگرديد؟[1] مگر می­شود به آسانی از مرگ بيش از 3 ميليون انسان در اثر بروز بلايای به اصطلاح طبيعی در طول دو دهه‌ي گذشته، يعنی در عصر فوران علم و فناوری و انواع سامانه­های هشدارباش ماهواره­ای به راحتی گذشت[2]؟ چگونه است که از مرزهای فناوری نانو هم گذر می­کنيم، امّا در طول چهار دهه‌ي گذشته نه­تنها نتوانستيم شمارِ آسيب­ديدگانِ از بلايای طبيعی را کاهش دهيم، بلکه تعداد آنان 3 برابر هم رشد کرده و اينک به طور متوسط به سالی 136 ميليون نفر ­رسيده است[3]؟ چگونه است که در پی ايجاد ارتباط با موجودات احتمالی آن سوی منظومه‌ي شمسی بر­می­آييم و خواستار درک جهانی با فاصله‌ي 12 ميليارد سال نوری از خويش هستيم، امّا در مهارِ روند شتابناک پيدايش و شيوع امراض جديد و ناشناخته، عاجز مانده و تنها نظاره­گرِ اين حقيقت تلخ باشيم که مرگ و ميرِ ناشی از ابتلا به ویروس  HIV در طول دهه‌ي گذشته 6 برابر رشد کند[4]؟ اصلاً مگر می­توان تولّد 60 ميليون انسان بیگناه حامل اين ويروس مرگ­آفرين را در زمانة حاضر ناديده گرفت[5]؛ انسانهايي که اين بخت را داشتند تا 3 هزار سال پس از افلاطون به دنيا آيند و سزاوارتر آن بود که از موهبت رفاهی سود جويند که می­توانست تمدّن برایشان به ارمغان آورد، نه سمّی که در جانشان دميده شد! مگر شنيدن اين خبر که «در طول نيمه‌ي دوّم سده‌ي بيستم ميلادی، تنها در آمريکا 80 هزار نفر در اثر تشعشعات حاصل از آزمايش‌ها و انفجارات اتمی در نيوار، مبتلا به انواع سرطان شده­اند[6]» می­تواند وجدان‌های بيدار را راحت گذارد؟ مگر می­توان اعلام مرگ سالانه‌ي 80 هزار نفر برزيلی را در اثر مصرف سيگار شنيد و خم به ابرو نياورد؟ مگر می­شود از مرگ سالانه‌ي نزديک به يک ميليون نفر بر اثر تصادفات رانندگی در سراسر جهان تأسف نخورد[7]؟ و مگر مي‌شود از شنيدن اين خبر اندوهگين نشد: «در صورت ادامه‌ي روند كنوني، تا پايان قرني كه در آن هستيم؛ نسل بيش از نيمي از 1750000 (يك ميليون و هفتصد و پنجاه هزار) گونه‌ي زيستمندي كه اينك در جهان يافت مي‌شوند، براي هميشه نابود خواهند شد[8]».

چنين دريافت‌هايي نشان مي‌دهند، تا چه اندازه پيشگويي «هيگينز» به واقعيت نزديك بوده است. اما چگونه؟ چگونه شهروندي از كره‌ي خاك كه چون بقيه‌ي شهروندان، به شدّت در بند زمان اسير است، توانسته چنان دقيق از آينده خبر دهد؟ آيا او انساني فرازميني يا نابغه بوده است؟!

ادامه دارد ...

 



[1]  گزارش توسعه انساني يونپ در سال 1998، فصلنامه اقتصاد كشاورزي، ش 24، ص 20-7.

[2] نشريه فرياد زمين، ش 36-37، ص 9.

[3] همشهری، ش 3033 مورخ 6/2/1382، ص 5.

[4] همشهري، ش 2631، ص 9 (5/11/80)

[5] همشهری، ش 3033 مورخ 6/2/1382، ص 5.

[6] همشهري، ش 2676، ص 7 (23/12/80).

[7] همشهری، ش 2396، مورخ 17/2/1381، ص 7 به نقل از امور بين­الملل شهرداری تهران.

[8] سخنراني دكتر عادل جليلي، رئيس وقت مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع در مورخ 4/10/1379 با عنوان: ((تنوّع زيستي)). تهران.