شاخصهای بیابان زایی (7)
1-1-1- محدودة عمل بيابانزايی در ايران:
بر پاية ستادههای موجود، 2/35 درصد (573884 کيلومتر مربع) از مجموع 1629807 كيلومتر مربع وسعت خشکيهای کشور (مرکز آمار ايران، 1381)، متأثر از زيستاقليمی فراخشک است[1](خليلی، 1371). از طرف ديگر، 9/8 درصد (178245 کيلومتر مربع) از وسعت کشور نيز برخوردار از اقاليمی غير خشک محسوب میشوند. در نتيجه برپاية تعريف پذيرفته شدة موجود، مجموعاً متجاوز از 1/44 درصدِ مساحت کشور از دايرة تحت اثر جريان بيابانزايي خارج است.
نخستين و مهمترين دريافتی که آگاهی مذکور در اختيار مینهد آن است که معيارها و شاخصهايی که قرار است مؤيد جريان بيابانزايي در کشور بوده و نحوة عمل آن را به صورتی کمی توصيف کنند، میبايست برآمده از ويژگيهای طبيعی (اقليمی، جغرافيايی، زمينشناسی و پيکرشناختی) و انسانی (جمعيتی، فرهنگی، اجتماعی و حقوقی) سه زير ردة اقليمی خشک[2]، نيمهخشک[3] و خشک نيمهمرطوب[4] به مساحت 877678 کيلومتر مربع باشند. مفهوم عملياتی اين سخن را میتوان اينگونه بيان کرد که در سازوکارِ جستجو و کشف گزيدهترين شاخصهای بيابانزايي، نبايد ويژگيها و شناسههای مناطق بيابانی کشور (دشت ريگی[5]، ناهمواريهای ماسهای[6]، نبکا، ياردانگ، بارخان[7]، جلگة رسی، ناهمواری عينکی، پلايا و ...) مدنظر قرار گيرند.
[1] شايان ذکر است که نوع روش به کار رفته در مرزبندی زيستاقليمهای کشوری (دومارتن، دومارتن اصلاح شده، آمبرژه، گوسن، تورنت وايت، کوپن و ...)، نقش تعيينکنندهای در وسعت محدودههای يادشده ايفا میکند. به عنوان مثال، چهار سال پس از خليلی، دانشمندی فرانسوی به نام Le Houérou (1996) مجموع مساحت زيستبومهای بيابانی کشور را - شامل مناطق بینهايت خشک يا Eremitic (20 هزار کيلومتر مربع) و فراخشک (306 هزار کيلومتر مربع) - 326 هزار کيلومتر مربع اعلام کرد که به مراتب از رقم اندازهگيری شده توسط خليلی (1371) کمتر است. سالها پيش از خليلی نيز، گنجی (1955) با استفاده از روش کوپن، مساحت زيستاقليمهای بيابانی کشور را حدود 700 هزار کيلومتر مربع محاسبه کرد (به نقل از خليلی، 1378). بنابراين، شايد يکی از محورهای راهبردی و اولويتهای کشور در اين حوزه را بتوان محاسبة مساحت زيستاقليمهای کشور با استفاده از روش جهانی آن که توسط يونپ ارايه شده است (UNEP، 1997)، دانست.
[2] Arid
[3] Semi arid
[4] Dry sub-humid
[5] Reg
[6] Erg
[7] Barkhan