این یادداشت آتشین سام خسروی فرد را که دیدم و خواندم، یاد نادرقلی افتادم! قصه‌اش را یادتان هست؟
    در بیست و دومین روز از اسفند ماه 1385 پای سخنرانی دکتر نادرقلی قورچیان نشسته بودم و به همراه آن چند ده نفر دیگری که حاضر بودند، گاه آه کشیدم و گاه حیرت کردم و گاه خندیدم و گاه گریستم و عرق شرم بر پیشانی‌ام نشست! نادرقلی برایمان گفت که وضعيت كنوني دانايي در جامعه‌ي امروز ما بسیار اسف‌بار است؛ به نحوی که ميانگين سواد ملّت ايران را می‌شود در سطح کلاس چهارم دبستان دانست. او صراحتاً اعلام كرد با چنين سطحي از دانش و معرفت، نمي‌توان به قله‌هاي مورد نظر در سند چشم‌انداز 20 ساله دست يافت. او حتا به این هم اکتفا نکرد و برای نخستین بار از صفت‌‌های دردناکی به نام «خیارهای گلخانه‌ای» و «مدیریت بوفالو» به عنوان دکترین غالب کشور هم نام برد!
    آن روز شاید بسیاری نادانی توصیفی نادرقلی را غلوآمیز می‌دانستند؛ امّا ماجرای وعده‌ی هفتاد هزار تومانی کروبی در انتخابات نهم و سهام‌های عدالت در انتخابات دهم، نشان داد که اصلاً غلوآمیز نیست! هست؟
    حالا هم که نویسنده‌ی عزیز آتش‌نوشت، تنوری‌ترین نان خود را بر زمین کوبیده و مردانه‌ترین اعتراف‌های خود را برزبان رانده و اعلام داشته: هنر نزد ایرانیان بود و دیگر نیست!
    و این همان بیابان‌زایی انسانی است که پیش‌تر هم از آن یاد کردم ... و همان عقوبت مهار خیلی سفت! نه؟

    مؤخره:
    یکی از بستگان نزدیکم، اخیراً برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا راهی کارولینای شمالی شد؛ در یک گفتگوی تلفنی برایم گفت: در طول دو هفته‌ی اخیر که از ورودش به آن ایالت در ینگه دنیا می گذرد 80 نفر از همکلاسی‌هایش را در مقطع لیسانس و فوق لیسانس شریف، آنجا پیدا کرده است! طنز تلخ ماجرا این است که همزمان دعوت‌نامه‌ای هم از دانشگاه شریف به دست والدینش رسیده که مژده مژده! فرزند شما می‌تواند بدون کنکور در مقطع دکترا ادامه‌ی تحصیل دهد و ماهی 400 هزار تومان هم بگیرد!
    افسوس که ما دیر می‌فهمیم که زودها دیر می‌شوند! نمی‌فهمیم؟

درج نظر