در نکوهش دریوزگی مجازی!

میخواهم از بدترین کاری که یک وبلاگنویس میتواند با خودش و وبلاگش انجام دهد، سخن بگویم!
مدتها بود که میخواستم به یک نکتهی عذابآور اشاره کنم؛ امّا هربار میکوشیدم تا با اجتناب از آن، سببساز کدورتی بیشتر را در جماعت سرد و خموش این روزهای وبلاگستان سبز موجب نشوم. به ویژه آن که میدیدم و میخواندم که این نکته تاکنون بارها و بارها از سوی بسیاری از وبلاگنویسان باتجربه یا حتا کمتجربه هم تذکر داده شده است.
با این وجود، متأسفانه اخیراً شاهدم که این رویه در حال شتاب گرفتن است و شوربختانهتر آن که ملاحظه میشود که برخی از صاحبان قدیمی وبلاگ نیز چنین میکنند که بسیار ناامیدکننده است!
آن نکتهی ساده این است که لطفاً برای وبلاگی که حوصلهی خواندن مطلبش را ندارید، کامنت نگذارید و با نوشتن یک موضوع پرت و یا دعوت ایشان به دیدن وبلاگ خودتان، کار را از اینی که هست، خرابتر نکنید.
این خیلی بهتر است که سکوت کنید تا این که برای طرف عکس گل و بلبل یا شکلکهای دیگر تقدیم دارید که یعنی من آمدم و به تو سر زدم؛ یا تو را لینک کردم! لطفاً شما هم بیایید و به من سر بزنید و وبلاگم را لینک کنید!! خودخواهی که شاخ و دم ندارد! دارد؟
این روش را، چیزی جز دریوزگی مجازی نمیتوان نام نهاد؛ روشی که به هیچ عنوان شایستهی نویسندگان و وبلاگنویسانی که ادعای عشق به طبیعت را دارند، نیست.
بنابراین، اگر میخواهید مطالبتان واقعاً خوانده شود، وقت بگذارید و مطالب دوستانتان را بخوانید و در مورد محتوای یادداشتهایشان نظر دهید. وگرنه بهتر است مثل خیلیها سکوت کنید که این سکوت ارزشش به مراتب بیشتر از گدایی جذب کامنت و بازدیدکننده است.
به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.