ابر، مي‌آيد سرتا پا ايثار و نثار

سينه ريزش را مي‌بخشد بر شاليزار

رود، مي‌گريد تا سبزه بخندد شاداب

آب، مي‌خواهد جاري كند از چوب، گلاب!

خاك، مي‌كوشد تا دانه نمايد پرواز!

باد، مي‌رقصد تا غنچه بخواند آواز

تاك، صد بوسه ز خورشيد ربايد از دور

تا كه صد خوشه چو خورشيد برآرد انگور!

سرخوشانند، ستايشگر خورشيد و زمين

همه مهر است و محبت، نه جدال است و نه كين

اشك مي‌جوشد در چشمه‌ي چشمم ناگاه

بغض مي‌پيچد در سينه‌ي سوزانم، آه!

پس چرا ما نتوانيم كه اين سان باشيم؟

به خود آييم و بخواهيم كه:

                                      انسان باشيم؟!

روانشاد فريدون مشيري

 

بهار را ... نوروز را ... عيد را تنها به يك دليل دوست مي‌دارم!

چكاوك‌ها از هميشه پرطنين‌تر مي‌خوانند ... گنجشك‌هاي شهر – كه اغلب اوقات در هياهوي آهن و سيمان و بوق صدايشان را هم نمي‌شنويم – گويي در گوشت فرياد مي‌زنند ... شكوفهها به سرعت برق و باد منظر ديدت را تغيير مي‌دهند و جوانه‌ها با شتابي حيرت‌انگيز رگه‌هايي از سبزي را به تن خاكستري و يخ‌زده‌ي زمين تزريق مي‌كنند ... و من چقدر اين نو شدن را دوست مي‌دارم و در افسونش شناور  مي‌مانم.

شايد از همين رو باشد كه سهراب عزيز برگردان زندگي را در «تر‌شدنِ پي در پي» مي‌داند ... و من چه اندازه از تكرار گريزانم، از كليشه شدن مي‌ترسم و دوست دارم كه زاويه‌ي ديدم به زندگي در هيچ دو روزي از روزهاي محدود عمرم يكي نباشد.

براي همين است كه سال 84 را به رغم همه‌ي فراز‌ها و فرودهايش دوست دارم؛ چرا كه از نخستين روزهاي اين سال بود كه توانستم به عضويت دنياي جذاب وبلاگستان درآيم و نه‌تنها از ابزاري بهره‌مند شوم كه مي‌توانست مرا بي هيچ واسطه‌اي به ميان مخاطبين حرف‌هايم پرتاب كند، بلكه مهم‌تر آنكه توانستم در كمترين زمان ممكن از پژواك رژه‌اي كه براي واژگانم تدارك مي‌ديدم، آگاه شده و پندار خوانندگان عزيزم را بدانم؛ موهبتي كه هم سبب شد از كارمايه‌اي دو چندان براي به روز كردن مطالب تارنماي مهار بيابان‌زايي برخوردار شوم و هم آرزوي ديرينم را تحقق بخشم و پيوسته در گوشم صدايي را احساس كنم كه نجواكنان يادآورم مي‌شد كه: تو هستي! چون مي‌نويسي و مهم‌تر آنكه بيش از 80 هزار جفت چشم اغلب مشتاق[۱]، آن دستنوشته‌ها را خوانده و مي‌خوانند[۲].

 

            

 

مي‌كوشم به بهانه‌ي نخستين سالگرد تولّد تارنماي مهار بيابان‌زايي و طي چند پست آينده به مهمترين اخبار خوش و ناخوش زيست‌محيطي ايران عزيز در سالي كه پشت سر نهاديم، اشاره كنم و تا آنجا كه در توانم است، دورنماي سال آينده را بر بنياد دستاوردها و ناآوردهاي سال ماضي به تصوير كشم. چرا كه باور دارم:

 

جهان بيمار و رنجور است

دو روزي را كه بر بالين اين بيمار بايد زيست

اگر دردي زجانش برندارم ناجوانمردي است[۳]


 

مي‌ماند احترامي كه سزاوارانه بايد به دوستان و همراهان جدي‌تر مهار بيابان‌زايي ادا كنم: به نیک آهنگ کوثر، هومن، پوریا، عمو اروند، محمد خسروشاهی، آرش شریفی، حمیدرضا عباسی، کیومرث، سانی، ایسنا، فرهاد خاکساریان، عمار رفیعی امام، کوروش ضیابری، پندار نیک، خبرنگار میراث فرهنگی، مجید حسنی، ماهنامه‌ي دهاتی، علی مومن لو، مهدی میرزایی، انجمن حمایت از حیوانات، مسافر جنگل، فرداد دولتشاهی، انصاری، علیرضا،  پورتال سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري كشورِ، کامیار مقدسی، تارنوشت، سیرنگ، بامداد پگاه، پورتال دانشجويان و متخصصين علوم كشاورزي و منابع طبيعي؛ دوران امروز، اسماعیل زاده، بلاگ نیوز؛ دو در دو؛ پورتال مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع؛  مرد خاکی، امیر، سعید، بهروز ... و دوستان عزيز اروند ... و البته به همسر عزيزم كه مرا هم تحمل كرد و هم همراهی.

بام بلند زندگي آبي است؛ آبي‌ترينش در آستانه‌ي سبزترين و ديرينه‌ترين عيد ايرانيان از آن شما دوستان بزرگوار باد.

به اميد آينده‌اي روشن‌تر براي فرزندان اين بوم و بر مقدس.



[۱] در مجموعه تارنماها و رسانه‌هاي نوشتاري كه مطالبم را انتشار دادند.

[۲] دستنوشته‌هاي صاحب اين قلم با يك مخاطب در طول 10 روز آغاز شد و به 925 مخاطب در طول يك روز و 140 كامنت براي يك پست افزايش يافت و بيش از 270 بار در 160 سايت به آنها لينك داده شد.

[۳] فريدون مشيري.