برای آن مرد و زن شریف سیستانی
اینجا سیستان است؛ روزگاری انبار غلهاش
مینامیدند و در شورمستیهای هامون پرنعمتش بسیاری از مردمان به همراه میلیونها
قطعه پرنده و چرنده پامیکوبیدند و شادی میافروختند و زندگی را جشن میگرفتند
...
امروز اما هامون با سیستان قهر کرده! همسایهی شرقی هم دیگر مثل
اونوقتها شیر آب هیرمند را به سوی سیستان رها نمیسازد ... نتیجه این شده که
میبینید: کوه خواجه، برهنهتر از همیشه و مردمانی که محرومیت و فقر را از نو معنی
میکنند ... نمیکنند؟
با این وجود، وقتی این زن و مرد سیستانی را میبینم
که چگونه میکوشند تا از آنچه برایشان هنوز باقیمانده، رهتوشهای برای بقا
بیافرینند، دلم گرم میشود ...
آنها دارند برگهای شور درختچهای شورپسند و
بیابانی به نام گز (Tamarix) را خشک کرده و میشورند تا نمکش کم شده و بتوانند آن
را به عنوان علوفهی جایگزین به دامهایی دهند که روزگارشان از صاحبانشان اگر بدتر
نباشد، بهتر هم نیست!
میدانم! شاید بپرسید که خب چه کار کنیم؟
میفهمم ... دنبال چه کار کردن نیستم؛ فقط دلواپس بیاحساسی مردمان در
مواجهه با چنین تصاویری هستم!
به قول ریچارد باخ در یادداشتهای مرد
فرزانه:
عیبی
ندارد عادی رفتار کنی
به این شرط که عادی احساس
نکنی!
و من دوست ندارم که شما هرگز عادی احساس
کنید.
همین.
مؤخره:
داشتم گزارش محمّد فیاض
عزیز - رییس بخش تحقیقات مرتع – را به نماینده مردم زابل گوش میدادم که با این دو
تصویر روبرو شدم ... ممنون از فیاض عزیز که فیض دیدن این تصاویر را با خوانندکان
دریادل کلبهی مجازی درویش به اشتراک نهاد.
بیشتر بدانید!


به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.