Kari Norgaard؛ زنی که محیط زیست را از منظر روانشناسی تحلیل میکند و یا بر عکس!
خیلی دشوار است که خانم کری نورگارد را یک متخصص در حوزه محیط زیست نامید که جذب دانش روانشناسی شده است و یا برعکس، او را روانشناسی دانست که بومشناسی در خونش جریان دارد. او خودش نیز قایل به این مرزبندی نبوده و خود را عضو هر دو گروه در دانشگاه Whitman ایالت واشنگتن آمریکا میداند - دانشگاهی که سال تأسیس آن به ۱۸۸۲ میلادی باز می گردد - که در پی کشف راز و رمز کیفیتی است که از آن با عنوان «عدالت محیط زیستی» یا Environmental Justice میشود یاد کرد.
از همین رو برای من، او یه جورایی شبیه به استیون هاوکینگ؛ جسور، باهوش و هنجارشکن است که به قول خودش نمیتوان او را در چهاردیواری حبس کرد!
اخیراً این بانوی سبزاندیش آمریکایی پژوهشی را به سامان رسانده که به ویژه برای اهالی وبلاگستان سبز در ایران - و از جمله ناصر کرمی عزیز - هم میتواند جالب باشد.
گزارشی از تلاش وی را با عنوان «روانشناسی انکار تغییرات اقلیمی» یا The Psychology of Climate Change Denial میتوانید در قالب یک تحلیل گزارشگونه و مصاحبه در wiredscience یا در بی بی سی بینالملل بخوانید که البته بخشهایی از آن را نیز بهنوش خرم روز در خبرآن لاین با عنوان:«روانشناسی انکار گرمایش زمین» ترجمه و منتشر کرده است.
توصیه میکنم این گزارش و پاسخهای کاری نورگارد را بخوانید؛ شاید دلیل انکار خطر گرمایش زمین را از طرف برخی آشنایان و ناآشنایان دریافتیم!


به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.