در هفته‌اي كه گذشت و به بهانه‌ي گراميداشت روز درختكاري و زنده نگه‌داشتن نهضت سبز، چهار شخصيت روحاني تراز اوّل و پرنفوذ حوزه‌ي علميه‌ي قم به مردم و مسئولين توصيه‌ها و زنهارها‌يي تأمل‌برانگيز داشتند:

پيشتاز همه آیت‌ا... مکارم شیرازی بود كه گفت: «مردم باید برای حفظ منابع طبیعی توجیه شوند.»

پس از او، آیت‌ا... موسوی اردبیلی - كه در بيشتر زمان حيات بنيانگذار جمهوري اسلامي در رأس دستگاه قضايي كشور قرار داشت - فرمودند: «برای حفظ منابع طبیعی، دولت می‌تواند از فتوای مراجع بهره گیرد.» آنگاه آیت‌ا... صافي گلپايگاني نيز گفتند: «برای حفظ گیاهان باید فرهنگ سازی شود.»

و سرانجام، در صريح‌ترين جمله، آیت‌ا... نوری همدانی تأكيد کردند: «در کشور توجه چندانی به مسأله‌ي منابع طبیعی نشده است.»

امّا در همين هفته، نخست حكم قصاص يكي از قاتلان شهيد ناصر پیروی، جنگلبان شجاع ماسالي توسط ديوان عالي كشور نقض شد؛ سپس شنيديم كه ٤ مامور منابع طبيعي با شليك قاچاقچيان ذغال در ايذه به شدّت مجروح و روانه‌ي بيمارستان شدند؛ همچنين در رخداد مشابه ديگري، 8 نفر از جنگلبانان‌ و نيروهاي‌ بسيجي‌ در حوزه‌ي‌ استحفاظي‌ نوشهر و تنكابن‌ (درمنطقه‌ي‌ عباس‌آباد) در حالي‌ كه‌ در حال‌ اجراي‌ حكم‌ قضايي‌ و آزادسازي‌ اراضي‌ جنگلي‌ از دست‌ متصرفان‌ بودند، توسط‌ برخي‌ افراد محلي‌ و متصرفان‌ به شدت‌ مورد ضرب‌ و شتم‌ قرار گرفته و راهي بيمارستان‌ شدند. و در نهايت خبر رسيد كه بيش از يكصد هكتار از اراضي جنگلي استان مازندران، در آتش بي مبالاتي ما سوختند؛ آن هم در فصلي كه اصولاً احتمال آتش سوزي قاعدتاً بايد در كمينه باشد ...

 

    اعتماد ملي

 

نمي‌دانم چرا! ولي بي‌اختيار ياد حرف‌هاي معاون پژوهشي وقت وزارت علوم – دكتر رضا منصوري – در ارديبهشت ماه 1380 افتادم كه در واكنش به تغيير نام وزارت متبوع خويش به عنوان پرطمطراق «وزارت علوم، تحقيقات و فناوري» خطاب به نخبگان  انديشه‌ورزي كه به هدف كشف راهبردهاي توسعه‌ي علمي كشور، در دانشگاه تربيت مدرس گرد هم جمع شده بودند، گفت[1]: «تغيير نام وزارت فرهنگ و آموزش عالي به علوم، تحقيقات و فناوري، ممكن بود شاخصي براي تغييرات بنيادي در ساختار علمي كشور باشد. اما به نظر مي‌رسد در طول برنامه‌ي سوّم و حتا چهارم، هنوز كميت‌گرايان دست بالا را خواهند داشت و تظاهر به علم‌دوستي در ميان مسؤلان رده‌ي بالاي كشور هنوز ادامه خواهد داشت.»

راستي! كسي مي‌داند چرا سهم اعتبارات پژوهشي ما از توليد ناخالص ملّي نسبت به سال 1380 هم كمتر شده است؟!ا كسي مي‌داند چرا رضا منصوري علم غيب مي‌دانست؟! و كسي مي‌داند چرا به رغم سخناني چنين پاكيزه از عالي‌ترين رهبران مذهبي كشور، پاك‌تراشي منابع و اندوخته‌هاي طبيعي ما همچنان ادامه داشته و وضعيت پايداري زيست محيطي كشور از رتبه‌ي يكصد در آغاز دوره‌ي فعاليت دولت خاتمي به 132 در پايان آن (در بين 148 كشور مورد بررسي) نزول مي‌كند؟ به نحوي كه تنها زنان عضو دو كابينه‌ي توسعه‌ي سياسي و توسعه‌ي مهرورزي را (معصومه ابتكار و فاطمه جوادي) در برابر هم قرار داده كه ويرانه تحويل گرفته‌ام يا داده‌ام؟!   ‌‌

بگذريم ...

انديشمندي ايتاليايي مي‌گويد: «اشك‌هايي كه از چشم فرو نمي‌ريزند، در قلب جمع مي‌شوند و با گذشت زمان آن را فلج مي‌كنند[2] شايد كمترين بهره‌ي گوش‌سپردن به جملات منصوري، اين است كه فلج‌شدن قلب را به تأخير مي‌اندازد و گونه‌ها را نمناك مي‌كند!

 

پيوست:

در قسمت هشتم، واپسين گفتار و آخرين كلام به بهانه‌ي هفته‌ي منابع طبيعي ارايه خواهد شد.



[1] منصوري، رضا. 1380: مديريت حرفه‌اي در علم و اقتدار علمي در منطقه؛ در مجموعه مقالات كنگره‌ي راهبردهاي توسعه‌ي علمي ايران- ص 74-65. تهران. وزارت علوم، تحقيقات و فناوري.

[2] تامارو، سوزانا. 1994: برو آنجا كه دلت مي‌گويد (برگردان شهرزاد ميچلي، 1376). تهران. نشر كتاب، 226 صفحه.