جبهه سبز ایران؛ بودنش بهتر از نبودن یا برعکس؟!

به دنبال انتشار روزگار سینوسی سبزنویسها، یکی از سبزنویسها و سبزباوران قدیمی، لطف کردند و کوشیدند تا تنور این جستار را همچنان در دنیای یخزدهی وبلاگستان سبز گرم نگهدارند! هر چند که به نظر میرسد حتا روند جهانگرمایی و تغییرات آب و هوایی یا پرداختن به گل و بلبل هم نتواند این یخ را آب کند! میتواند؟
بگذریم ...
ضمن سپاس از حسین عبیری گلپایگانی، باورم این است که به رغم درک استدلال اغلب اعضای بریده از جبهه سبز ایران، به نظر میرسد با بررسی سالهای بدون جبههی سبز میتوان پذیرفت که درمجموع و با وجود همهی اشکالهای وارد بر این تشکل محیط زیستی نسبتاْ ریشهدار کشور، عدم حضورش در عرصهی محیط زیست وطن به مراتب بیشتر به طبیعت ایران ضربه زد تا همان حضور نیمبند.
حرکت های گروهی و کارهای مشارکتی در ایران، بسیار دشوار است ... کاش قدر دوام و استمرار این تاریخ سبز جوان را در آیینهی فعالیتهای تشکلهای مردمنهاد مرتبط با محیط زیست بیشتر میدانستیم و به جای بریدن، به پیوستن فکر میکردیم.
به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.