بیاییم همه در سوگ گراندکانیون ایران بگرییم!
گردنههاي ناهمتا و زيباي دهرود و فقر!
چهرهی زشت فقر، بيكاري، مهاجرت و تخريب اندوختههاي طبيعي، در تمامي مظاهر آن؛ از آب و خاك گرفته تا گياه و هوا، از زيرِ زمين گرفته تا روي آن، از منابع فسيلي گرفته تا معدن و حيات وحش، كاملاً در حوضه آبخیز مُند (MOND) نمايان و چشمگير است؛ مردم و مسئولين محلي از افزايش بزهكاريهاي اجتماعي، ناهنجاريهاي رواني و ناامني گلهمند هستند؛ محمولههاي قاچاق آشكارا از اين سوي به آن سوي روان است؛ نظارهی تكديگري در هر توقفگاه، آرامش آدمي را ميربايد و … به نظر ميرسد، تمامي شواهد حكايت از اُفت پيوستهی كيفيت زندگي در آبخيز مُند دارد. تأسفبارتر اين است كه شرايط موصوف در منطقهاي بوجود آمده كه به نظر ميرسد، توان بومشناختي آن از متوسط كل كشور نيز بيشتر باشد: ميانگين بارندگي حدود 350 ميليمتر در سال (حجم ریزشهای آسمانی اين حوضه، معادل 4/3 درصد كل نزولات كشور است، در حالي كه تنها 8/2 درصد از مساحت ايران را به خود اختصاص داده است)؛ تنوع ارتفاعي قابل ملاحظه از صفر تا 3165 متر؛ حجم روانآبي حدود چهار برابر حوضهی آبخيز زايندهرود (تقريباً برابر حوضهی آبخيز سفيدرود بزرگ)؛ تمركز بيشترين منابع آبكارست كشور؛ تنوعزيستي قابل ملاحظه؛ پاركهاي ملي، پناهگاههاي حيات وحش و مناطق حفاظتشدهی پرشمار و گسترده؛ نخلستانها، پرديسهاي انبوه و زيباي مركبات، دشتهاي وسيع و هموار كشاورزي، به همراه تراكم جمعيتي كمتر از ميانگين كل(57/0 ميانگين كشور)؛ شاخصهايي است كه ادعاي فوق را تأييد ميكنند. با اين وجود، شاهد هدررفت شتابناكِ استعدادها و كارمايهها هستيم. به جرأت ميتوان گفت: چشماندازها و مناظر طبيعي اين حوضه، نظير گردنهها و درههاي عميق اطراف دهرود از توابع شهرستان فيروزآباد؛ درههايي كه عمق آنها گاهي به صد متر يا بيشتر نيز ميرسد، به همراه آب گوارا و دايمي و اقليم مناسب آن، ويژگي ناهمتايي است كه اگر يكدهم آن را پارك ملي گراندكانيون در ايالت يوتاي آمريكا داشت، بيشك درآمد ارزي سالانهاش از محل طبيعتگردي(اكوتوريسم)، از مرز دو ميليارد دلار كنوني نيز بسيار فراتر ميرفت! چگونه است كه كشور كوچك و فقيري چون مالديو، ضمن رعايت نسبي هنجارهاي اخلاقي جامعهی خود، ميتواند سالانه متجاوز از سيصدهزار اروپايي را فقط براي پرداختن به ارزشهاي دريايي در سواحل ماسهاياش ترغيب كند (همشهري، ش 2537، ص 13)، امّا گردنههاي دهرود و سواحل آبي مند كه هيچ، جزيرهی كيش در مجاورتِ همين حوضه هم نميتواند حتّي يكصدم اين مقدار جذب كند؟!
چهرهی زشت فقر، بيكاري، مهاجرت و تخريب اندوختههاي طبيعي، در تمامي مظاهر آن؛ از آب و خاك گرفته تا گياه و هوا، از زيرِ زمين گرفته تا روي آن، از منابع فسيلي گرفته تا معدن و حيات وحش، كاملاً در حوضه آبخیز مُند (MOND) نمايان و چشمگير است؛ مردم و مسئولين محلي از افزايش بزهكاريهاي اجتماعي، ناهنجاريهاي رواني و ناامني گلهمند هستند؛ محمولههاي قاچاق آشكارا از اين سوي به آن سوي روان است؛ نظارهی تكديگري در هر توقفگاه، آرامش آدمي را ميربايد و … به نظر ميرسد، تمامي شواهد حكايت از اُفت پيوستهی كيفيت زندگي در آبخيز مُند دارد. تأسفبارتر اين است كه شرايط موصوف در منطقهاي بوجود آمده كه به نظر ميرسد، توان بومشناختي آن از متوسط كل كشور نيز بيشتر باشد: ميانگين بارندگي حدود 350 ميليمتر در سال (حجم ریزشهای آسمانی اين حوضه، معادل 4/3 درصد كل نزولات كشور است، در حالي كه تنها 8/2 درصد از مساحت ايران را به خود اختصاص داده است)؛ تنوع ارتفاعي قابل ملاحظه از صفر تا 3165 متر؛ حجم روانآبي حدود چهار برابر حوضهی آبخيز زايندهرود (تقريباً برابر حوضهی آبخيز سفيدرود بزرگ)؛ تمركز بيشترين منابع آبكارست كشور؛ تنوعزيستي قابل ملاحظه؛ پاركهاي ملي، پناهگاههاي حيات وحش و مناطق حفاظتشدهی پرشمار و گسترده؛ نخلستانها، پرديسهاي انبوه و زيباي مركبات، دشتهاي وسيع و هموار كشاورزي، به همراه تراكم جمعيتي كمتر از ميانگين كل(57/0 ميانگين كشور)؛ شاخصهايي است كه ادعاي فوق را تأييد ميكنند. با اين وجود، شاهد هدررفت شتابناكِ استعدادها و كارمايهها هستيم. به جرأت ميتوان گفت: چشماندازها و مناظر طبيعي اين حوضه، نظير گردنهها و درههاي عميق اطراف دهرود از توابع شهرستان فيروزآباد؛ درههايي كه عمق آنها گاهي به صد متر يا بيشتر نيز ميرسد، به همراه آب گوارا و دايمي و اقليم مناسب آن، ويژگي ناهمتايي است كه اگر يكدهم آن را پارك ملي گراندكانيون در ايالت يوتاي آمريكا داشت، بيشك درآمد ارزي سالانهاش از محل طبيعتگردي(اكوتوريسم)، از مرز دو ميليارد دلار كنوني نيز بسيار فراتر ميرفت! چگونه است كه كشور كوچك و فقيري چون مالديو، ضمن رعايت نسبي هنجارهاي اخلاقي جامعهی خود، ميتواند سالانه متجاوز از سيصدهزار اروپايي را فقط براي پرداختن به ارزشهاي دريايي در سواحل ماسهاياش ترغيب كند (همشهري، ش 2537، ص 13)، امّا گردنههاي دهرود و سواحل آبي مند كه هيچ، جزيرهی كيش در مجاورتِ همين حوضه هم نميتواند حتّي يكصدم اين مقدار جذب كند؟!
حقيقت اين است كه جاذبههاي طبيعي (Natural Attraction) و جاذبههاي تفرجي (Recteational Attraction) اين منطقه، به هيچوجه سزاوارِ اين فراموشي و غربت كنوني نيست. چرا كه در اين منطقه و يا ديگر نقاط آبخيز مند، بسياري از ظرفيتهاي گردشگري، نظير: كوهنوردي، غارنوردي، راهنوردي و گشت در دامنهها، بازديد از ييلاقها و چشماندازها، ورزشهاي آبي و ساحلي، بيابانگردي و كويرپيمايي، سازههاي يگانهی آهكي و گنبدهاي عظيم نمكي با چشمههايي از نمك روان در پاي آنها، بازديد از آبشارها و چشمهسارها، گشت در پاركهاي ملي، پناهگاهها و زيستگاههاي حيات وحش، گشت در چشماندازهاي ساحلي درياچهها و خليجفارس به همراه رويشگاههاي كمنظيرش، بازديد از نخلستانها و سكونتگاههاي بومي و … وجود دارد كه از آنها ارزش افزودهی درخوري بدست نميآيد. آيا عادلانه است، سرنوشت حوضهاي كه داراي چنين ظرفيتهاي بالقوهاي است؛ حوضهاي كه حاصلخيزترين دشتهاي هموار، زيارتگاههاي پرشمار (به گفتهی يكي از خادمان امامزاده شهيد واقع در منطقهی بسيار محروم خوراب، ميزان پرداخت نذورات زوّار به بارگاه آن تنها در سيزده روز نخست سال 1380، بيش از 400 ميليون تومان بوده است) و كهنترين ابنيه و زادبومهاي پرارزش تاريخي را در خود جاي داده است، اينگونه رقم بخورد؟! آيا سزاوار است در اين حوضه با مردمي برخورد كني كه ندانند روزنامه چيست؟ و پس از گذرِ 50 سال از عمر خويش، هنوز از محدودهی 10 تا 20 كيلومتري زادگاهشان خارج نشده باشند! آيا سزاوار است روستايي دهرودي نداند كه فيروزآباد كجاست و چگونه شهري است؟! آيا شايسته است كه دستهاي كوچك كودكان پابرهنهی جم و ريزي به چند دانهی تخمهی آفتابگردانِ اهدايي چنان چنگ بيندازند كه انگار با ارزشترين مادهی غذايي عالم را در دست دارند؟ بر سرِ شاخصهاي توسعهی انساني در اين حوضه چه آمده است؟ چرا مردمان “كنارتخته” به شهر و ديارشان عشق نميورزند؟ چرا بيشهزرديها به كساني كه از همهچيزِ خود براي آباداني آبادبومشان گذشتهاند، چنين ميتازند؟! چرا اغلب نوجوانانِ هكاني به جاي ادامهی تحصيل در مقطع متوسطه، در پي بهانهاي براي گلاويزشدن و بد وبيراه گفتن به هم هستند؟! چرا …
+ نوشته شده در شنبه ۱۶ آبان ۱۳۸۸ ساعت 22:46 توسط محمد درویش
روزنامه همشهری امروز را که ورق بزنی با این تیتر غمانگیز روبرو میشوی: گراند كانيون ايران در معرض تخريب!
و بعد از قول کاظم مهین روستا میخوانی: تنگ هايقر معروف به گراند كانيون ايران در 35 كيلومتري جنوب غربي شهرستان فيروزآباد و بعد از روستاي رودبال واقع شده است ... تنگهای که حالا قرار است به بهانهی احداث یک سد مخزنی دیگر کاملاً نابود شده و به زیر آب رود!
یاد گزارشی افتادم که 8 سال پیش، در 10 آذر 1380 و پس از بازدید از منطقه نوشته و در آن برای نخستینبار، چشماندازهای کمنظیر دهرود را با گراندکانیون پهلو زده بودم!
شما هم این گزارش را اگر وقت دارید بخوانید، تادریابید که چرا امشب با خواندن خبر همشهری چشمانم دوباره خیس شد و آه از نهادم درآمد.