به نقل از ماهنامه دهاتي

 

چگونه «تربُري» از دشنام به شغل بدل شد؟!

شايد برخي از خوانندگان عزيز اين تارنما از مخالفت‌ها و انتقادهايي كه همزمان با سرودن شعر مشهور «آب را گل نكنيم»  از سهراب سپهري عزيز صورت گرفت، آگاه باشند؟ در آن موقع عده‌اي از شعرا و روشنفكران به رهبري مرحوم شاملو، اين پرسش را طرح كردند: وقتي جوانان ما را گروه گروه در برابر جوخه‌هاي اعدام قرار مي‌دهند، اين عرفان بازي‌ها چه معني دارد؟! امّا سهراب جواب قاطعي به منتقدان ديروز خود داد، پاسخي كه بعد از سپري شدن بيش از چهار دهه، هنوز هم تاريخ مصرفش به پايان نرسيده است! وي گفت: «اتفاقاً مشكل اصلي همين‌جاست؛ اگر ما بتوانيم نسلي را پرورش دهيم كه دلش براي آب خوردن يك كبوتر يا سيراب شدن يك سپيدار بسوزد، اين نسل اجازه نخواهد داد كه خون از بيني جوانانش به زمين ريزد، چه رسد به اينكه بي‌تفاوت شاهد به گلوله بستن آنها باشد.»

و شوربختانه ما در اين چهار دهه هر كاري كرده‌ايم، جز آنكه آنگونه كه سزاوار و بايسته مي‌نمود، عشق به محيط زيست و مواهب ناهمتاي طبيعي را در ذهن و جان فرزندان‌مان پرورش دهيم[1].

دوست عزيزم، حسن روحي‌پور كه به واسطه‌ي گذراندن دوره‌ي دكتراي خويش چند سالي را در اوايل دهه‌ي گذشته در كشور استراليا گذرانده است، برايم نقل مي‌كرد كه سالها بود مسئولين محلي درصدد عريض كردن بزرگراه ارتباطي بين دو شهر بريس بن و گلدنكوست بودند؛ چرا كه بر شمار راه‌بندان‌هاي طولاني و نفس‌گير هر روز در اين مسير افزوده مي‌شد؛ امّا هر بار به دليل مخالفت با قطع درختان اكاليپتوسي كه در مسير تعريض جاده قرار داشتند، با مقاومت‌هاي شديد مردمي و تشكل‌هاي غير دولتي طرفدار محيط زيست روبرو مي‌شدند، به نحوي كه سرانجام تصميم گرفتند با تحمل هزينه‌اي كلان‌تر، بزرگراهي دو طبقه بسازند، امّا آن چند درخت حاشيه‌ي جاده را قطع نكنند. ولي در اين سوي آب، وقتي كه من و تني چند از دانشجويان براي دفاع از درختان مظلوم لويزان، در يك بعدازظهر پنج‌شنبه در محل حاضر شده و به شيوه‌اي كاملاً مسالمت‌آميز با در دست گرفتن چند پلاكارد، مخالفت خود را با قطع چندين هزار درخت 30 تا 40 ساله به بهانه‌ي احداث آزادراه اعلام مي‌كنيم[2]، برخي از مردم ناآگاه و تحريك شده‌ي همان محل با چوب و ناسزا قصد تهاجم به ما را داشتند!

راستي! چه اتفاقي براي اين مردم رخ داده است؟! مردمي كه به قول پرويز باباخانلوي عزيز[3] تا همين چند دهه‌ي پيش «تر بُري» را چون گناه كبيره مي‌پنداشتند و بر اين باور بودند: كسي كه چوب تري را بشكند، از زندگي خير نخواهد ديد! و حتا يكي از بدترين دشنام‌ها آن بود كه به كسي لقب «تر بُر» بدهند. امّا امروز فرزندان همان مردم، در برابر چنين تربري‌هاي آشكار و نابخردانه‌اي نه‌تنها سكوت كرده‌اند كه بعضاً به استهزاء يا مخالفت آشكار با طرفداران محيط زيست مي‌پردازند!!

ادامه دارد ... 


[1] براي همين است كه اعتقاد دارم نبايد به نمايش كاشت سمبليك نهال توسط رهبران سياسي و مذهبي كشور اكتفا كرد. كاري كه تا ساعاتي ديگر عالي‌ترين مقام جمهور كشور، در باغ ملّي گياه‌شناسي هم انجام خواهد داد. به قول آرش شریفی عزيز (كامنت وي در پست قبلي)، صدا و سيما مي‌تواند گام‌هايي بس مؤثرتر از چنين خبررساني‌هاي كليشه‌اي شده‌اي را بردارد.

[2] درختان نگون بختي كه به گفته‌ي حسن زياري، رئيس كميسيون فني و عمراني شوراي اسلامي شهر تهران، شمارشان به 19 هزار اصله مي‌رسيد. http://www.ana.ir/viewnewsdetails.aspx?newsid=26627

[3] پيشكسوت‌ترين همكار من در مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع.