عبرتهاي لويزان!
رخداد حيرتانگيز قرباني كردن صدها اصله از درختان پارك جنگلي لويزان به بهانهي توسعهي شهري، بيگمان يكي از غمانگيزترين خبرهايي بود كه هر دوستدار محيط زيست رنجور اين بوم و بر ميتوانست، بشنود. امّا اين فقط يكي از غمانگيزترين خبرها است كه به دليل وقوع آن در پايتخت كشور، جايي كه بيشترين پوشش خبري و چشمان رسانهاي وجود دارد، توانست چنين مطرح شود؛ وگرنه خبرها و فاجعههايي به مراتب غمبارتر از اين رويداد محلي در جاي جاي اين كهن بوم و بر رنج ديده، رخداده و ميدهد كه حتا شانس ديده شدن نيز پيدا نميكنند!
فاجعهي نشست زمين در اثر اُفت وحشتناك سفرههاي آب زيرزميني كه سالهاست اغلب استانهاي مركزي و شرقي ما را متأثر كرده و خسارات جبران ناپذيري را متوجه سازههاي زيربنايي نظير خطوط انتقال نيرو، پلها، جادهها و ... كرده، آلودگي شديد منابع آبي قابل استحصال كشور، فزوني تأملبرانگيز شمار سيلهاي ويرانگر، افزايش 200 درصدي حجم فرسايش خاك در طول دههي گذشته، پاكتراشي و تغيير كاربري بهترين جنگلهاي هيركاني در شمال كشور، نابودي اغلب تالابهاي بينالمللي ثبت شده در ايران، كاهش شديد يا انقراض برخي از ارزشمندترين گونههاي گياهي و جانوري اندميك؛ تشديد نگرانكنندهي نرخ بيابانزايي و مهمتر از همه! اعلام رسمي ويراني نيمي از آبادبومهاي ايرانزمين در طول فقط دو دههي گذشته[1] ... همه و همه نشان ميدهد كه دورنماي زيست پايدار در سرزمين مادري تا چه اندازه نگرانكننده است[2].
امّا رويداد لويزان عبرتهاي ديگري هم براي هر دو طرف درگير داشت و حتا پرسشهاي بنياديتري را نيز مطرح كرد!
نخست
مقاومت كمنظير مردم و طرفداران راستين محيط زيست در مقابل شهرداري تهران، نشان داد كه مديران و مسئولين مملكتي ديگر نميتوانند چون گذشته به راحتي دغدغههاي زيستمحيطي را دور بزنند و در حد يك ژست سياسي يا هيبت كاذب قامت برژنف با آن مواجه شوند. براي نمونه و شاهدي از نحوه ي تلقي واقعي حكومت از محيط زيست دريافتي را مورد مداقه قرار مي دهم.
هيچ از خود پرسيدهايد كه چرا بعد از تمام قولهايي كه در دولت گذشته و دولت كنوني در مورد احقاق حقوق زنان داده شد و اينكه ما به نيروي مديريتي اين بخش از جامعه اعتماد كامل داريم و از آنان در بالاترين ردههاي حكومتي بهره خواهيم برد، سرانجام نه در دو دورهي دولت توسعه سیاسی خاتمي و نه در كابينهي توسعه مهرورزي احمدينژاد، پستي بهتر از رياست سازمان حفاظت محيط زيست پيدا نشد تا به نمايندهي نيمي از جمعيت خاموش كشور سپرده شود؟! چرا حتا نتوانستند به خود بقبولانند كه توليت وزارتخانههايي نظير آموزش و پرورش؛ علوم، تحقيقات و فناوري، فرهنگ و ارشاد اسلامي يا بهداشت و درمان و آموزش پزشكي را به يك مدير لايق زن بسپارند؟! جز اين است كه آقايان نگران بودند كه مبادا سوء مديريت يا خامدستي فرد معرفي شده، خسارات سنگيني به بار آورد و براي همين هم تصميم گرفتند اين مسئوليت را در نهادي به يك مدير زن محول كنند كه اگر هم خراب كرد، چيز مهمي را از دست نداده باشند! ولي در عين حال نشان دهند كه به شعارهاي انتخاباتي خود هم وفادار بودهاند! فوقش حالا چند تا درخت و جانور هم نباشد، مگر چه ميشود؟!! ضمن احترام به توانمندي زنان مظلوم اين بوم و بر، مجبورم بر اين حقيقت تلخ پاي فشارم كه اگر غير از اين بود، پس چرا از مدير زني كه تخصصش محيط زيست است، در هيچ دورهاي استفاده نشده[3]؟! ميدانم تلخ است، اما اين واقعيت ميتواند رويكرد بنيادي حاكميت كشور به مسايل زيستمحيطي و مرتبهي آن را در بين ملاحظات راهبردي نظام جمهوري اسلامي ايران آشكارا نشان دهد؛ نظامي كه در اصل پنجاهم از قانون اساسياش با قاطعيتي كمنظير حيات اجتماعي رو به رشد مردمان كشورش را با حفظ و حراست از محيط زيست پيوند داده است.
دوّم
ضمن قدرداني از آن بخش از بدنهي دستگاههاي دولتي نظير سازمان جنگلها، مراتع و آبخيزداري كشور و حفاظت محيط زيست كه در مجموع پژواكهاي نسبتاً قابل قبولي در مخالفت با اقدام شهرداري تهران از خود بروز دادند، جاي اين پرسش مطرح است كه اين دستگاههاي عزيز كه بر پايهي اطلاعات منتشر شدهي موجود، دستكم از ماهها پيش در جريان اين اقدام شهرداري تهران بودند، چرا همان موقع مسأله را با مردم و رسانههاي گروهي و محافل دانشگاهي مطرح نكردند؟! چرا سكوت كردند تا تجاوز صورت پذيرد و آنگاه عكسالعمل نشان دادند؟! جز اين است كه اين شبهه را تقويت كردند كه اين حضرات هم در حقيقت به فكر درختان نيستند، بلكه در فكر لابيها و چانهزنيهاي خود بودهاند و دليل آنكه پاسخ شهرداري را ندادهاند، براي اين بوده كه امتيازات بيشتري از شهرداري به واسطهي قطع درختان بگيرند! نمونهي آشكار آن، همان اتهاماتي است كه شخص شهردار مستقيماً به آنها ميزند كه چرا در گذشته و در موارد مشابه سكوت كرده بودند؟ راستي! وقتي ما خود عمارت تشكيلاتي را كه قرار است حامي سبزينه باشد، در محل پارك پرديسان و به بهاي قلع و قمع صدها اصله از درختان پهن برگ و سوزني برگ بنا ميكنيم، ديگر چه جاي دفاع؟! وقتي وزير جهاد كشاورزي خود دستور واگذاري 5 هكتار از بهترين اراضي جنگلي اطراف هتل انقلاب (هايت)[4] را در نمكآبرود به يك فرد حقيقي ميدهد، آن هم به رغم مخالفت بدنهي كارشناسي مربوطه و ادارهي كل منابع طبيعي استان مازندران، معلوم است كه دفاع مجموعهي تحت امرش از درختان لويزان، چنان كه بايسته است، قابل باور نمينمايد. آقاي وزير محترم، مهندس اسكندري عزيز! اگر حتا تحت فشار مجبور به امضاي چنين دستوري شدهاي، به خدا استعفا دادن زيبندهتر است تا ادامهي چنين خدمتي و قبول چنين مسئوليت سنگيني ... راستي! آقاي حجتي عزيز[5] يادت هست در نخستين سال صدارتت (1380)، وقتي كه در همايش مرتع و مرتعداري در همين دانشكدهي منابع طبيعي دانشگاه تهران حاضر بودي، به صراحت گفتي: «طرحهاي ملّي و توسعهاي، عملاً منطبق با برنامههاي زيستمحيطي كشور نيست… اين طرحها نبايد سازمان جنگلها و مراتع را در خدشهدار كردنِ عرصههاي طبيعي تحت فشار قرار دهد.» پس چرا پس از پايان دوران صدارتت، مسئوليت اجرايي شغلي را پذيرفتي (مدیر آزادراه تهران شمال) كه خود يكي از آشكارترين فشارها را تاكنون به عرصههاي تحت حمايت سازمان جنگلها، مراتع و آبخيزداري كشور وارد كرده است؟!!
سوم
سردار شهر، قاليباف عزيز! روي سخنم با توست؛ ديروز در رسانهي ملّي گفتي (نقل به مضمون) كه سازمان حفاظت محيطزيست يا منابع طبيعي، اگر راست ميگويند، چرا خودشان تا پيش از اين و در موارد مشابه سكوت كرده بودند و آن موقع معترضان كجا بودند؟ و حتا تهديد كردي كه گافهاي ديگر آنها را فاش خواهي ساخت!! برادر عزيز من! گيرم كه اين يا آن سازمان به وظايف خود به درستي عمل نكردهاند، آيا اين سزاوار است كه به عنوان يكي از مؤثرترين رهبران حافظ زيست پايدار شهر تهران، حرف از گرو كشي بزنيد و بگوييد: چون آنها پيش از اين، خود قطع كرده يا فرمان قطع داده يا در برابر فرمان قطع سكوت كردهاند، ما نيز مجازيم كه قطع كنيم؟!! پس تكليف مردم بيدفاع و فرزندان آيندهي اين شهر چه خواهد شد؟! مگر همين الآن اعلام نميكنيد كه فقط تلفات ناشي از آلودگي هوای شهر تهران به سالي هفت هزار نفر رسيده است؟
چهارم
من به شخصه با برخي از مردمي كه به اصطلاح خانههايشان در مسير آزادراه شهيد زينالدين بود، به گفتگو پرداختم؛ آنها ميگفتند: ما اين خانهها را شبانه و بدون مجوز ساختهايم و در اغلب آنها هيچ يك از اصول مقاوم سازي شهري هم رعايت نشده و حتا از پيريزي و ستونهاي درست و حسابي نيز برخوردار نيستند و با اندك فشاري فرو خواهند ريخت. آنان اين را هم اضافه كردند كه همواره مسئولين شهرداري به آنها گوشزد كردهاند كه خانههايشان در مسير بزرگراه قرار دارد و دير يا زود بايد تخريب شود و اغلب آنها راضي هستند تا با مساعدت شهرداري آن خانههاي پوشالي لغزان را رها ساخته و براي خود سرپناهي ايمنتر و پايدارتر بنا سازند. به راستي اگر خداي نكرده زلزلهاي در تهران به وقوع پيوندد و جان هر يك از شهروندان عزيز ما در آن منطقه گرفته شود، چه كسي جوابگو خواهد بود؟!! آيا سزاوار است كه چون الآن ممكن است در تأمين هزينهي 40 ميليارد توماني شهرداري تهران مشكل داشته باشد، مشكلي به مراتب خسارتبارتر و خطرناكتر را به مديران آيندهي شهر تهران و شهروندان مظلوم آن تحميل كنيم؟ آيا اين همان كاري نبوده كه تاكنون به وقوع پيوسته و حالا شما وارث چنين نابساماني عظيمي شدهايد؟! بالآخره بياييد براي يكبار هم كه شده، مشكلات امروز را به فردا نياندازيم و مردانه به حل قطعي و پايدار آنها همت گماريم.
پيوست
آنقدر ناراحتم كه گمان نميبرم بتوانم به سهولت پستي ديگر بر اين تارنما بيافزايم ... دلم خيلي شكسته ... خيلي ... دست خودم نيست، ولي براي آيندهي اروند و یلدا ... اروندها و یلداها خيلي نگرانم ...
[1] سيّدعلي روحالامين، معاون عمران و صنايع روستايي وزارت جهاد كشاورزي (همشهري، ش 2524، ص 11).
[2] به عنوان مثال، بر پايهي پژوهشي كه با هدايت گروه اقتصاد كشاورزي دانشگاه تربيت مدرس و به هدف بررسي وضعيت پايداري منابع طبيعي كشور به انجام رسيده است، دستاوردِ تلاش مسئولانِ حوزهي محيطزيست و منابعطبيعي ايران در طول دورههاي پنجسالهي نخست و دوم برنامههاي توسعه، در مقايسه با ميزان تخريبِ اندوختههاي طبيعي تجديدشوندهي (جنگل و مرتع) كشور در طول 10 سالِ موصوف (77-1368)، با ترازي منفي مواجه شده است. به عبارت ديگر، ميزان تشكيل سرمايهي خالص يا افزايش در مقدار ارزش منابعطبيعي در هر دو بخشِ جنگل و مرتع كمتر از ميزان تخريب و استهلاكِ اين منابع بوده است[2]؛ خسارتي كه ارزشِ ريالي آن تنها در دو بخش جنگل و مرتع، بالغ بر 1454 ميليارد ريال (نزديك به پنجاه برابرِ كل بودجهي مؤسسه تحقيقات جنگلها و مراتع در سال 1381) تخمين زده ميشود (خليليان و شمسالديني، 1380). و راستي! چرا بايد کشور ايران از بین 146 کشور مورد بررسی از نظر شاخصهای پايداری محيط زيست با قرار گرفتن در انتهای جداول جهانی، رتبهی ۱۳۲ را به خود اختصاص بدهد! یعنی 17 پله سقوط نسبت به سال 2002.
[3] آشكار است كه كسي درصدد انكار پيشرفتهاي چشمگير سازمان حفاظت محيط زيست در زمان مسئوليت خانم ابتكار به نسبت مديران قبلي نيست و اين اميدواري را نيز براي خود محفوظ ميدارم كه خانم جوادي منشاء خير و بركات بيشتري براي سازمان متبوع خويش باشند، هر چند كه ناراحتم چرا ايشان در همين شروع مسئوليت نه حاضر شدند در همايش ملي آينده جنگلهاي ايران (به رغم موافقت قبلي) حاضر شوند و نه حتا به صراحت اقدام شهرداري تهران را محكوم كنند.
[4] جنگلهاي دشتي (جلگه ای) نادري كه نظير آن، تنها در چند نقطهي كوچك ديگر (سيسنگان، نور و گلستان)، هنوز باقيمانده و تخريب نشده است.
[5] وزير سابق جهاد كشاورزي.