سیمان سفید دشت یا سیمان شهرکرد؛ مسأله این است!
چهارشنبهی هفتهی گذشته، در مسیر حرکت از بروجن به سمت شهرکرد، کارخانهی سیمانی را دیدم که همین سال گذشته افتتاح شده بود. این کارخانه دقیقاً در دو کیلومتری شهر سفید دشت و در جوار منطقهی حفاظت شده و پارک ملّی تنگ صیاد قرار گرفته است. کارخانهای که دو سال پیش از افتتاحش نیز آن را از بلندای ارتفاعات تنگ صیاد دیده بودم و با نگرانی میپرسیدم که چرا این کارخانه باید در فاصلهای چنین نزدیک به یک پارک ملّی با ارزش احداث شود؟ امروز امّا برایم جالب بود که بدانم، مردم منطقه در بارهی این کارخانه چه فکر میکنند و آیا توانستهاند با معضل آلودگی ناشی از آن کنار بیایند؟
تا این که متوجه شدم که میزان گرد و غبار و آلودگی ناشی از کارخانه – در برخی از روزها - به قدری زیاد است که کارگران شاغل در واحد تولیدی همجوار - کارخانه فولاد چهار محال و بختیاری - را به ستوه آورده؛ چرا که ایشان ناچار هستند همه روزه لایهای از غبار سیماناندود را از روی خودروهای پارک شدهی خویش پاک کنند!
به همین دلیل وقتی شنیدم که مردم سفید دشت نیز تاکنون دوبار اقدام به بستن این محور ارتباطی کرده تا مطالبات خویش را در ارتباط با این کارخانه به گوش مسئولین برسانند، خوشحال شدم؛ به ویژه آن که یاد اقدام ستایش برانگیز اهالی خیابان ملّت نوشهر نیز در باره جادهی کمربندی بندر نوشهر افتادم؛ امّا با کمال حیرت دریافتم که اعتراض مردم سفید دشت به آلودگی ناشی از فعالیت این کارخانه نیست؛ بلکه آنها میگویند: چرا نام این کارخانه باید «کارخانه سیمان شهرکرد» باشد که 30 کیلومتر با محل فاصله دارد؟ در حالی که سفید دشت در دو کیلومتری کارخانه است و بنابراین، باید نام کارخانه بشود «کارخانه سیمان سفیددشت»! جالب این که محمود احمدی نژاد هم خرداد سال گذشته در پاسخ به اعتراض مردم که مسیر عبور خودروی وی و همراهانش را بند آورده بودند؛ گفته بود: «مهم کشور است نه نام کارخانه.»
یاد جملهای از جبران خلیل جبران افتادم که میگوید: «ثروت حقیقی یک ملّت در ذخیرهی طلا و نقره - و چاههای نفت و گاز و ... – او نیست، بلکه در توان یادگیری او، در بصیرت او و در درستکاری فرزندان اوست.»
راستش حرفهای دیگری هم میخواستم بزنم که دیدم، نزنم سنگینترم!
امّا شما مجازید که به شیوهی «در بارهی الی»، خودتان پایان دلخواه و نتیجهگیری اخلاقی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و البته محیط زیستیتان را از این قصهی کوتاه بکنید!
و بفهمید و بفهمیم که چرا روند بیابانزایی و تخریب سرزمین در این کشور همچنان دست بالا را دارد؟


به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.