هم آن بادام کوهی را در بافق و هم آن پای مصنوعی را در کامبوج جدی بگیرید!
حامد رحیمی عزیز تصویر تک درختی را در دامنهی پرشیبی از منطقهی حفاظت شده بافق یزد به نمایش درآورده است که حقیقتاً شکوهمند و امیدبخش است. وقتی این نهال یگانهی بادام کوهی میتواند در شیبی نزدیک به 90 درجه و بر روی سنگی بدون خاک بروید، آن هم در کمآبترین خطهی کشور؛ چرا ما نتوانیم تا از کویر خودساختهی جامعهای که میفرسایدمان، به سلامتی عبور کنیم و به افقهای دور بنگریم؟
مگر نه این است که
این جهان: دریا
زمان: چون موج
ما: مانند نقش
پس چرا از این مهمانی هستی ده هستی ربا لذت نبریم و درنگش را جاودان نسازیم؟
و امّا بعد ...
درست به همین دلیل است که خبر کوتاه آزاده نوازی عزیز، حقیقتاً همان نغمهی بهشتی گونهی طبیعت بود که بر پیشانی تارنمای زیبا و سبزش میدرخشد.
این فرهمندیهای دلپذیر را که از هم نوعانم در این سو و آن سوی آب که میبینم، دلم گرم میشود و امیدم به آینده دوچندان ... بخصوص اگر یادمان بیاید که این همه ایثار و عشق برای آن فیل در سرزمینی رخ داده است که سالها در آن خمرهای سرخ، خون ریختند و بذر جنگ و مرگ و تیرگی افشاندند ...
پس شما ای خوانندهی عزیز مهار بیابانزایی:
بیا و پیمان بند که هرگز شکوه و جلال آن تک درخت استوار بادام کوهی و آن شور و عشق نهفته در پای مصنوعی فیل کامبوجی، نخواهد گذاشت که امیدت را به آیندهی سبز زمین در این خارزار دشمنیها از دست دهی ...
حرفم نسیمی از دیار آشتی بود
در خارزار دشمنیها
شاید که توفانی گران بایست میشد
تا برکند بنیاد این اهریمنیها ...
این دو تصویر را هم تقدیم می کنم به حامد و آزاده عزیز:
تصویر نخست را خودم شکار کرده ام در ارتفاعات بردبلند (منطقه حفاظت شده سبزکوه): اُرسی روییده بر دیواری سنگی
تصویر دوم را اما مدیون دوست عزیزم، هومان خاکپور نازنین هستم: بلوطی روییده بر تخته ای سنگ! بدون آب و خاک در دیار بختیاری.
راستی که چرا مردم نمی دانند که لادن اتفاقی نیست؟