آقایون، خانومها: لطفاً زنبورها را وارد انتقامگیریهای شخصیتان نکنید!
مردمان گر یک دیگر را میدرند
گرگهاشان رهنما و رهبرند
این که انسان هست این سان دردمند
گرگها فرمانروایی میکنند
(شادروان فریدون مشیری)
نمیدانم آیا شما نیز خبر حیرتآوری که در نحسترین روز مرداد، بر روی درگاه واحد مرکزی خبر قرار گرفت را خواندهاید یا نه؟ آن خبر روایتی است باورنکردنی از قتل میلیونی یکی از مفیدترین حشراتی که جهان تاکنون به خود دیده است؛ آن هم به بهانهی خصومتی شخصی و کدورتی نابخردانه که در بوجود آمدنش بیشک آن سه میلیون زنبور عسل مقتول تویسرکانی هیچ گناهی نداشتهاند (نمیدانم چرا این نام تویسرکان آنقدر آشنا میزند؟!).
یاد سکانسی مشهور از ساختهی جاودان فرانسیس فورد کاپولا - پدرخوانده - افتادم که در آن دون کورلئونه با بازی ماندگار و تکرارناشدنی مارلون براندوی بزرگ، فرمان قتل یک اسب نجیب و گران قیمت را میدهد تا زهر چشم لازم را از حریفش بستاند. براندو البته در آن فیلم نقش یک رهبر مافیایی را بازی میکرد که به راحتی فرمان قتل انسانها را صادر میکند، بنابراین نباید از کشتن اسب توسط او حیرت کرد. اما در تویسرکان ماجرا فرق میکند! نمیکند؟
آخرین برآوردها حکایت از آن دارد که زنبورها به تنهایی مسئولیت فراهمکردن یک سوّم غذای بیش از 7 میلیارد انسان روی کره زمین را بردوش میکشند و ما اینک برای قدردانی از این زحمت بیمنت، آنها را اینگونه به مسلخ برده و زنده به گور میکنیم!
آیا کسی هست که هنوز باور نداشته باشد که یک بیماری به جان مردم امروز وطن افتاده است؟
اگر کسی هست که هنوز شک دارد، میتواند به ماجرای رقتانگیزی که ژاله فتورهچی در تارنمایش نوشته است، دقت کند تا ببیند که چگونه ممکن است دو شهروند ایرانی ساکن پایتخت، یک بانوی هموطن را به جرم غذا دادن به گربههای خیابانی کتک بزنند و دشنام دهند؟!
آمده بودیم تا به دنیا نشان دهیم که این است روش و سلوک رستگاری در جهان! به ما بپیوندید تا خوشبخت شوید. امّا به جای صدور فرهنگ، حالا باید پنهان کنیم همهی آن چیزهایی را که روزی از کابوسش میهراسیدیم ...
آیا کسی هست که برایمان بگوید: چرا با وجود آن همه دستگاههای عریض و طویل فرهنگی، باید شاهد چنین رفتارهای شرمآوری باشیم؟
یعنی فریدون مشیری دارد حقیقت را میسراید؟!
در همین باره:
در خبرها نیامده بود که مرگ زنبورها ، یعنی : مرگ زندگی ؛ یعنی: بیابانزایی!


به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.