يك خبر خوش براي آنها كه دماوند را دوست دارند
خبر ميرسد كه سرانجام اعتراض طرفداران محيط زيست و حاميان كوهستان به نتيجه رسيده و يكبار ديگر طبيعت ستيزان نابخرد، مجبور به عقب نشيني شده و فرمان توقف عمليات آسفالتريزي در گوسفندسرا – ارتفاع 3000 متري دماوند - صادر شده است. به ويژه بايد از دكتر دلاور نجفي قدرداني كنم كه ميدانم براي مهار اين نابخردي تلاش فراواني كرد تا توانسته دوستان مازني را راضي كند. هرچند محل مورد نظر – ظاهرا! - در حوزه مسئوليت كاري ايشان هم نيست.
با اين وجود، به نظر ميرسد نبايد اثر ملي و طبيعي دماوند، صرفاً از ارتفاع 4500 متري به بالا محسوب شود و فقط كاكل سپيد اين چكاد دوستداشتني را دربرگيرد.
اين درست مانند آن ميماند كه يك جراح مغز با ديدن خونريزي شديد پاي مريضش بگويد: متأسفانه اين موضوع به من ربطي ندارد و بايد بيريدش پيش يك پزشك متخصص مربوطه! غافل از اين كه خونريزي سبب مرگ بيمار را فراهم خواهد كرد ...
دماوند نيز يك كليت و بومسازگان منحصر به فرد و بينظير در ايران و خاورميانه است كه اگر ميخواهيم از تنوع زيستي و ميراث طبيعياش به شكلي سزاوارانه پاسداري كنيم، بايد تمامي موجوديتش را يكجا ببينيم و موانع ديوانسالارانه را براي مديريت مؤثر بر آن به كناري نهيم.
مؤخره:
پيروزي در دماوند نشان ميدهد كه ما هر جا متحد عمل كنيم و نترسيم، زورگويان و نابخردان چارهاي جز عقبنشيني نخواهند داشت. پس به قول ناصر كرمي عزيز: بلند شو برادر؛ حالا چه وقت خواب است؟


به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.