مناظره‌های چهارکاندیدای ریاست جمهوری در ایران، نه‌تنها ایرانیان که بسیاری از ناظران بی طرف جهانی و مردم منطقه را به حیرت و ستایش واداشته است. حیرت از این همه خصومتی که ممکن است بین عالی‌ترین سطوح رهبران جمهوری اسلامی وجود داشته باشد و ستایش به دلیل آن که تصور پخش چنین مناظره‌های عریانی در اغلب کشورهای منطقه بیشتر به رؤیا می‌ماند تا واقعیت.
    در حقیقت پخش این مناظره‌های تلویزیونی بیش از هر چیز نشان می‌دهد که حاکمیت، مردم خود را محرم دانسته و حاضر است دغدغه‌های مدیریتی ‌و فکری‌اش را در معرض قضاوت شهروندانش قرار دهد. نکته‌ی ارزشمندی که در صورت استمرار می‌تواند هم از فاصله و شکاف بین مردم و دولت بکاهد و هم میزان مسئولیت‌پذیری ایرانیان را نسبت به وظایف شهروندی‌شان ارتقاء دهد.
    در این بین، نوع گفتگوها و ماهیت برهنه‌ی اتهام‌های مطرح شده در مناظره میرحسین موسوی و محمود احمدی‌نژاد کاملاً استثنایی و متمایز است و تقریباً هیچ خط قرمزی در این مناظره‌ی جنجالی رعایت نشد؛ مناظره‌ای که بازتاب‌های بین‌المللی و فرامنطقه‌ای آن، حتا سخنان بسیار مهم باراک اوباما در مصر را تحت‌الشعاع خود قرار داد و همچنان بسیاری از خبرگزاری‌ها، تلویزیون‌ها و روزنامه‌ها به تفسیر و تحلیل آن در سراسر جهان ادامه می‌دهند.
    و از همین جاست که افسوس و آه نگارنده دوچندان می‌شود. این که چرا از منظر دید کاندیداهای ریاست جمهوری ایران، محیط زیست حتا به اندازه‌ی برنج باسماتی و پرونده‌ی فلان خانم یا تراکتور یا سیر چینی نباید اهمیت داشته باشد؟!
    واقعاً چرا از چالش محیط زیست و وضعیت نگران‌کننده‌ی آن در ایران هیچ یک از کاندیدا‌ها یاد نمی‌کنند؟ چرا دلشان برای کشاورزی می‌سوزد، اما نمی‌گویند که برای افزایش راندمان آبیاری که بیش از 90 درصد آب قابل استحصال مملکت را در خود می‌بلعد، چه برنامه‌ای دارند؟ چرا نمی‌گویند که فرونشست زمین به کابوس بسیاری از مردم ساکن در دشت‌های ممنوعه کشور بدل شده است؟ چرا هیچ اشاره‌ای به روزهای ممتد غبارآلود مردمان جنوب و جنوب غرب کشور نمی‌شود؟ چرا از شتاب نگران‌کننده‌ی مرگ تالاب‌ها سخنی به میان نمی‌آید؟ چرا وجود نرخ فرسایش آبی و بادی در کشور که به شش برابر میانگین جهانی رسیده، نمی‌تواند موضوعی مهم در جستارهای ریاست جمهوری را به خود اختصاص دهد، چرا سیاست‌های افزایش دهنده‌ی رشد جمعیت مورد نقد جدی قرار نمی‌گیرد؟ و چرا مرگ 8 هزار شهروند در سال به دلیل بحران آلودگی هوا هیچ توجهی را در این سطح برنمی‌انگیزد؟ آن هم در شرایطی که پیچیده‌ترین نکات فنی و کارشناسی، مثل نحوه‌ی اجرایی کردن اصل 44 قانون اساسی می‌تواند دقایق عمده‌ای از وقت مناظره‌های تلویزیونی را بگیرد؛ مباحثی که ورود به آن حتا برای بسیاری از کارشناسان فن هم نفس‌گیر است، چه رسد به مردم عادی!
    به هر حال همچنان امیدوارم که در روزهای باقیمانده شاهد طرح مشکلات و بحران‌های محیط زیستی ایران در این مناظره‌ها بوده و راهکارهای تحقق اصل 50 قانون اساسی را از زبان این داوطلبین بشنویم و بخوانیم. دوست دارم بشنوم که وقتی از رییس دولت نهم سؤال می‌شود که چرا شاخص پایداری سرزمین در ایران (DPI) در طول اجرای برنامه 5 ساله‌ی چهارم، 5 پله دیگر سقوط کرده است، واکنش محمود احمدی‌نژاد چیست؟! و دوست دارم بدانم این داوطلبین خطر جهان‌گرمایی، تغییر اقلیم و بیابان‌زایی را تا چه اندازه جدی گرفته و برای شناخت و مهارش حاضرند هزینه بپردازند.

درج نظر