خشکسالی؛ داستان غمانگیز رخدادی طبیعی که بلا شد!
آنچه که در پی میآید خلاصهای از سخنرانیای خواهد بود که قرار است فردا صبح – 30 اردیبهشت ماه 1388 - و در جریان برگزاری «دومین همایش ملی خشکسالی و راهکارهای مدیریت آن» در دیار مردمان نیکاندیش زندهرود ارایه دهم.
عنوان سخنرانی من " خشکسالی؛ «چالشی» که میتوانست «فرصت» باشد نه تهدید!" خواهد بود و در آن بر این واقعیت غمانگیز پای خواهم فشرد که چرا جای رخداد را با بلا عوض کرده و همواره از خشکسالی، این صفت موروثی چندهزارساله سرزمین ایران با عنوان بلای طبیعی یاد کردیم؟
در تعریفی اجمالی، هنر مدیریت را شاید بتوان به حق «تبدیل چالش به فرصت» دانست. از همین رو، مدیریت به عنوان یک دانش و فن چند بعدی، همواره مورد توجه دولتسالاران و نخبگان جهانی بوده و بیشترین سرمایهگذاری در هر کشور بر روی تربیت نسلی متمرکز است که قرار است با شناخت تهدیدها و اولویتبندی آنها، راهکارهای تبدیل چالشها را به فرصت و مزیت تبیین ساخته و مدیریت کند.
به باور نگارنده، خشکسالی نیز در شمار چالشهایی است که همواره از آغاز بنای نخستین سنگ تمدن 8 هزارسالهی ایرانی در سیلک کاشان تا امروز موجودیت سکونتگاههای انسانی و زیستگاههای طبیعی را نشانه رفته و مورد تهدید قرار داده است. امّا هر زمان که معرفت مبتنی بر مدیریت بر سامانهی حکومتی و چرخهی تصمیمسازی این مُلک دست بالا را داشته، خشکسالی نیز کمترین تنش را بر پایداری حیات ایرانیان و دیگر زیستمندان این سرزمین وارد آورده است.
بنابراین اگر امروز از خشکسالی به عنوان یک بلای طبیعی و بحرانی خانمانبرانداز یاد میشود، بیشتر از آن که مقصر چنین وضعیتی را در آسمانها جسته و چشم به رحمت خالقش بدوزیم، باید این پرسش را از خود بازتکرار کنیم که چرا حضور، استمرار و غلبهی خشکسالی در هیچ یک از ممالک 200 گانهی کره زمین، به عنوان شاخصی برای تعیین فقیر یا غنیبودن کشورها به شمار نمیرود؟ به زبانی سادهتر، هستند کشورهای بسیار ثروتمندی که همواره با رخداد خشکسالی در سامانهی اقلیمی خود روبرو بودهاند و هستند کشورهای فقیری که اصولاً از تلاطم اقلیمی چندانی برخوردار نبوده و هرگز دچار خشکسالیهای پرشمار و خسارتبار نشدهاند.
واقعیت پیش گفته نشان میدهد: آنچه که خطرناک است، خشکسالی نیست؛ بلکه نگاه منفعل و تسلیموار به آن است؛ نگاهی که اغلب صبر میکند تا خشکسالی رخ دهد، آنگاه برایش اتاقهای بحران تشکیل دهد. درصورتی که باید بر مبنای مدیریت خطرپذیری حرکت کرده و بر اساس رویکردهای غیرسازهای بکوشیم تا چیدمان توسعهی کشور، متأثر از خواهشهای بومشناختی و ملاحظات بنیادین مبتنی بر آمایش سرزمین تعریف شود. در آن صورت میتوان مطمئن بود که هرگز هیچ تنش آب و هوایی نخواهد توانست همچون بلایی آسمانی زیرساختهای توسعهی مملکت را با رکود و جراحتی ژرف مواجه سازد.
پس اگر در طول چند دههی اخیر همواره با روند نگرانکننده و شتابناک افزایش خسارتهای ناشی از پدیدهی موروثی خشکسالی در ایران مواجه بودهایم، چنان که در سال آبی گذشته این رقم از مرز باورنکردنی و شرمآور 13 میلیارد دلار هم گذر کرد، نباید از بخت بد خویش بنالیم و تمام تقصیرها را به گردن بیمهری آسمان بیاندازیم.
یادمان باشد:
باران وقتی میبارد، در پی احراز هویت پیالهها نیست؛ بر همه میبارد و بدون منت میبارد. این ما هستیم که در چیدمان درست پیالهها، در شناخت دقیق فرصتها و مزیتهای نسبی این بوم و بر مقدس دقیق عمل نکرده و سبب شدیم تا باران تمام شود، در حالی که بسیاری از پیالهها خالی مانده یا نیمه پر است.
دریافتهای پیش رو، در شمار مهمترین انگیزشهای صاحب این قلم است تا در حضور هموطنان عزیز اصفهانیام راهبردها، سیاستها و راهکارهای مواجههی خردمندانه با این صفت طبیعی ایرانزمین را مرور کرده و محوریترین شان را معرفی کند.
باشد که بدینترتیب و به مدد حضور سایهوار خشکسالی در بالای سر آبادی ایران و ایرانی، ساکنان این مُلک ترغیب شوند تا از مواهب طبیعی سرزمین مقدس مادریشان و از خوان نعمت گستردهای که در حوزهی کارمایههای فناناپذیر برایشان مهیا شده، بیشترین و کاراترین بهره را برده و با اصلاح متوازن و درخور الگوی مصرف و کاهش وابستگی معیشتی به سرزمین، ضریب آسیبپذیری کشور را نسبت به مخاطرات ناشی از خشکسالی و سیل کاهش دهند.
انشاالله
برای دیدن برنامه همایش به اینجا بروید.