چرا محيط زيست و منابع طبيعي را به بازي قدرت راه نميدهند؟!
كمتر حكومتي را بتوان سراغ گرفت كه در طول 3 دهه از حياتش، چنين پرشمار خود را در معرض قضاوت شهروندان خويش قرار داده و دهها انتخابات ملّي و منطقهاي را سامان داده باشد. اين ميتواند يك مزيت براي هر حكومتي باشد كه خود را داعيهدار مردمسالاري دانسته و از روش انحصاري و مورد حمايت رأيدهندگان خود دفاع ميكند. با اين وجود، كمتر مردمي را هم ميتوان سراغ گرفت كه تا اين حد به ملاحظات و مطالبات خويش در حوزهي منابع طبيعي و محيط زيست بيتفاوت بوده و هرگز هيچ يك از كانديداهاي ورود به مراكز تصميمگيري قدرت را با عيار برنامههاي محيط زيستيشان محك نزده و مورد ارزيابي قرار ندادهاند. چرا؟!
چرا در كشوري كه توجه به طبيعت از ريشهاي بس ديرينه برخوردار است، طرفداران طبيعت اينگونه در موضعي انفعالي قرار گرفته و هرگز نتوانستهاند از گرايههاي به حق خويش در صحنهي معادلات اجتماعي، سياسي و اقتصادي كشور دفاع كنند؟! پرسش اين است كه آيا اگر در تاريخ 30 سالهي جمهوري اسلامي ايران تاكنون كمتر مشاهده شده كه كانديدايي بر روي برنامههاي محيط زيستياش به عنوان يك جاذبهي رأيآور تأكيد كند، اين نقص متوجه بضاعت آن كانديدا است يا متوجه سليقهي نازل مردم و يا اينكه متوجه مسئوليت نخبگان و تحصيلكردگان حوزه منابع طبيعي و محيط زيست است كه نتوانستهاند يا نخواستهاند از ارزشهاي محيط زيستي به درستي دفاع كرده و حقانيت آنها را در سبد اولويتهاي راهبردي مردم و حكومت به اثبات رسانند؟!
اميد كه خوانندگان گرامي اين سطور اندكي از وقت گرانبهاي خود را معطوف اين پرسش كرده و ديدگاههاي خويش را به رشته تحریر درآورند.
به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.