بيابان­زايی در ميان 37 چالش مهم جهانی، به عنوان يکی از سه چالش اصلی فراروی بشر در قرن 21 (پس از چالشهای مهم تغيير اقليم و کميابی آب شيرين) انتخاب می­شود (روحی­پور،  1381 به نقل از گزارش سال 2000 انجمن بين­المللی علوم). بي­­گمان، هنگامی که موضوعی واجد چنين درجة اهميتی طبقه­بندي­شده و مقابله با آن از جايگاهی ممتاز در ميان اولويتهای مشترک شهروندان زمينی برخوردار باشد؛ شناخت، ارزيابی و پايش مستمر نشانزدهای[1] آن تا چه اندازه می­تواند حياتی و تأثيرگذار قلمداد شود. کوششهايی که به هدف جستجو و معرفی مطلوبترين و کاربردی­ترين معيارها و شاخصهای بيابان­زايي به عينيت رسيده­اند، از اين منظر است که اعتبارِ درخورِ خويش را می­يابند. بی­دليل نيست که يکی از دانشمندانِ صاحبنظر در اين حوزه[2] می­گويد: «مقابله با بيابان­زايی بدون ارزيابی و پايش اشکال گوناگونِ تخريب در سرزمينهای خشک، امکان­پذير نخواهد بود (Dregne.، 1998)».



[1] آثار.

[2] H. E. Dregne