به بهانهي نامگذاري 2006 به نام سال «مبارزه با بيابانزايي» از سوي سازمان ملل متحد
2006 International Year of Deserts and Desertification
UN Secretary General interim report is presented to the General Assembly
United Nations Launches
International Year of Deserts and Desertification 2006
to Profile Desertification as a Major Threat to Humanity
برای همهي آنانی که خواهانِ تحول و شتاب بيشتر در امر مقابله با پيامدهای شوم بيابانزايی هستند، اندک سالهای سپری شده از قرن بيست و يکم، سالهای پراهميتی بوده است.
نخست: در حالی که جهانيان میرفتند تا آخرين روزهای هزارهی دوّم ميلادی را به پايان رسانند، پارهای از فرهيختگان جهان، سرگرم جمعآوری ديدگاههای نخبگانِ حوزههای گوناگون علم بودند تا مهمترين چالشهای فراراهِ مردمانی را بيابند که بيست و يکمين سدهی پس از ميلاد را درک خواهند کرد. نتيجهی اين کاوشِ فراگير که سرانجام در سال 2000 توسط انجمن بينالمللی علوم منتشر شد، نشان داد که بيابانزايی در ميان 37 چالش مهم جهانی (پس از چالشهای مهم تغيير اقليم و کميابی آب شيرين)، حائز رتبهی سوّم شده است.
دوّم: تقريباً همزمان با رويدادِ فوق، عالیترين نمايندگانِ بيش از يکصد و شصت کشور جهان، در اجلاس هزارهی ملل در نيويورک گردِ هم آمده بودند تا در مورد مهمترين اولويتهای خويش برای سدهی نوپا به تفاهم برسند. برآيند آن تعامل و همافزايی سه روزهی رهبران، توافق بر سر پنج محورِ مبارزه با فقر و گرسنگی، بيماری، بيسوادی، نابودی محيطزيست و تبعيض عليه زنان بود؛ پنج محوری که آشکارا هم از بيابانزايی متأثر میشوند و هم بر آن تأثير میگذارند.
سوّم: سرانجام آنکه سال 2003 را شايد بتوان نقطهی عطفی در حرکتهای جهانی و تعاملات منطقهای با هدف مقابله با بيابانزايی دانست. در نهمين سالگرد بزرگداشت تصويب پيمان مقابله با بيابانزايی و خشکسالی، يعنی در 17 ژوئن برابر با 27 خردادماهِ سال 1382، نمايندگان يکصد و هشتاد و هفت کشور عضوِ پيمان، آيينهای نکوداشتِ اين روز را با قرائت پيام عالیترين مقام رسمی مورد احترام جامعهی جهانی آغاز کردند که در آن برای نخستين بار بر واقعيتی تأکيد کرده بود که سالهاست بسياری از صاحبنظرانِ اين حوزه بر آن پای میفشارند. کوفی عنان، دبيرکل سازمان ملل متحد در سخنانی که مخاطب مستقيم آن دستکم مردم و مسئولين 90 درصد از کشورهای جهان را شامل میشد، به صراحت گفت: « اينک تمامي نواحي کرهی زمين از بيابانزايي متأثر شدهاند.»
و سرانجام آخرين و شايد شيرينترين رويداد براي هر بيابانچياي! اقدامي باشد كه سازمان ملل متحد در نخستين روزهاي سال نو مسيحي انجام داد[1] تا يكبار ديگر جهانيان را به ژرفاي خطري كه بيابانزايي ميتواند ايجاد كند، حساس نمايد[2].
مهمترين حقيقتی که از پس اين اطلاعرسانی آشکار میشود، تأکيد بر نقش مؤثرِ عامل انسانی در تشديد فرآيند بيابانزايی است؛ به واقع تنها دليلی که میتواند عدم تقيّدِ پديدهای به اقليم را توضيح دهد، فشارهای انسانی است. چه، اگر همانطور که در بازنمودهای رسمی بيابانزايی تصريح شده، وزن عامل طبيعی همپای عامل انسانی باشد، نمیبايست اين گونه شتابان در کمتر از نيم قرن، تمامی بندهای اقليمی گسسته شده و شاهد بروز بيابانزايي در هر زيستاقليمی باشيم که واجد استعداد سکونتپذيری است. راستي! آيا زمان آن فرانرسيده تا براي يكبار هم كه شده ملاحظات واقعي زيست پايدار را فداي مصلحتسنجيهاي ظاهراً مقبول سياسي، اجتماعي و اقتصادي كوتاه مدّت نكنيم؟!
فقط كافي است به اين دو تصوير نگاه كنيم تا ببينيم به دست خود چگونه بر سر بزرگترين درياچهي آب شيرين جهان (هامون)، خاك غم پاشيدهايم، آن هم در كمتر از 25 سال!!