خبر كوتاه بود! در شامگاه نخستين جمعه‌ي زمستان، يعني دومين روز دي‌ماه 1384، در تلاشي غرورآفرين و مشاركتي كم‌نظير! سرانجام پرسنل نيروي انتظامي، محيط‌بانان سازمان حفاظت محيط‌زيست و مأمورين آتش‌نشاني تبريز با كمك ديگر نيروهاي مردمي و در حضور مسئولين قضايي و دامپزشكي، اصحاب مطبوعات و دوربين‌هاي تلويزيوني موفق شدند، يك خرس قهوه­اي نادر را كه از شدت گرسنگي و سرما خود را از جنگل‌هاي ارسباران به حومه‌ي شهر تبريز[1] رسانده بود، با شليك چند گلوله از پاي درآورند؛ جدالي كه بيش از 8 ساعت به طول انجاميد!! تأسف‌آورتر آنكه مسئولان سازمان حفاظت محيط زيست ايران مي‌گويند: « اين سازمان تمام راه‌ها را پيش از کشتن خرس رفته و همه‌ي تلاش خود را برای زنده‌‌گيری خرس انجام داده، اما موفق نشده است! به گفته‌ي آنان، در سراسر ايران تنها ده قبضه سلاح بيهوش ‌کننده وجود دارد که هيچکدام از اينها در استان آذربايجان شرقی که محل وقوع حادثه بوده، وجود نداشته و از آنجا که حمل اسلحه‌ي بيهوشی با هواپيما ممنوع است، امکان انتقال آن با هواپيما وجود نداشته وگرنه زنده‌گيری خرس امکان‌پذير می‌شده است[2]

 

                           

 

آخر اين درد را به كه بگوييم؟! كشوري كه در اصل پنجاهم قانون اساسي آن به صراحت شرط بقا و استمرار حيات اجتماعي شهروندان خويش را با حراست از حيات طبيعي زيست‌بوم پيوند زده است؛ كشوري كه در طول سه دهه‌ي گذشته بيش از 600 ميليارد دلار درآمد داشته است؛ كشوري كه در پي خودكفايي در فناوري هسته‌اي است و حتّا موشك‌هاي دوربرد خود را صادر مي‌كند؛ چگونه است كه در مركز يكي از بزرگترين شهرهايش هيچ اسلحه‌ي بيهوشي يافت نمي‌شود؟!!! و چگونه است كه حاصل هم‌انديشي تمامي مسئولين شهري و استاني و ملّي در طول 8 ساعت، به معرفي هيچ گزينه‌اي بهتر از قتل خرس بخت برگشته نمي‌انجامد؟!

 

                    تجمع اعتراض‌آميز دوستداران محيط زيست در تبريز نسبت به بروز اين حادثه‌ي شرم‌آور

 

و مگر اين نخستين حادثه از اين نوع بوده است؟! مگر همين يكي دو سال گذشته نبود كه در بيخ گوشمان در روستاهاي شمالي شميران، خرس ديگري توسط مردم به قتل رسيده و حتا جسد وي به آتش كشيده شد[3]؟! مسئولين سازمان آنجا چه كردند و چه تمهيداتي براي عدم تكرار آن انديشيدند[4]؟

باور كنيد كه اندوخته‌ي ژنتيكي و ميراث تنوّع زيستي ما دارد به پايان مي‌رسد؛ باور كنيد كه اگر مرگ طبيعت و زيستمندان آن فرا رسد، انساني هم باقي نخواهد ماند كه بخواهيم برايش برنامه‌ي 5 ساله توسعه تدارك ببينيم! ما همين الآن نيز بيش از 500 ميليون گلوله در سال به سوي حيات وحش ارزشمند خويش شليك مي‌كنيم و دست كم سالي يك ميليون از اين جانداران را از پاي درمي‌آوريم[5]؛ بس است ديگر ...

 

 

در بیان دلایل اهمیت استثنایی تنوّع زیستی، کافی است عواقب دهشتناکِ زوال آن را با پیامدهای زیانبارِ ناشی از هر بحران متصوّرِ دیگری در محیط­زیست، مقایسه کنیم؛ کدام بحران زیست­محیطی دیگری را در جهان می­توان سراغ گرفت که اثراتی پایدارتر از نابودی تنوّع زیستی برجای گذارد؟ می­توان روزی را فرض کرد که در آن، جامعه‌ي جهانی سرانجام به صرافتِ تغییر و تحوّلی بنیادی در نگرش‌های جاه­طلبانه و خودمحورانه‌ي خویش رسیده و در طول یک سده‌ي آینده بسیاری از چالش‌های زیست­محیطی پیش رو، نظیر تغییر اقلیم، اُفت کمّی وکیفی آبهای شیرین، فروسایی حاصلخیزی خاک و پارگی لایة اُزُن را مهار یا ریشه­کن سازد؛ ولی وجود چنین اراده و اجماعِ فرضی جهانی، آیا می­تواند در مورد تنوّع زیستی هم مؤثر بوده و به اصطلاح آب رفته را به جوی بازگرداند؟! بی­گمان پاسخ منفی است؛ زوال تنوّع زیستی و محو هر گونه‌ي گیاهی یا جانوری یا چشم­اندازهای ناهمتای طبیعی، مانند سوختن کتابی خطی و یگانه­ است که دیگر بازسازی­اش امکان­پذیر نبوده و نابودی آن همیشگی و مانا خواهد بود.

 

                             

 

راست آن است که هر چه گوناگوني و پايداريِ چهره‌هاي متنوّع حيات بيشتر و تضمین­یافته­تر باشد، مي‌توان به دورنماي بقای زيست‌بوم­هاي زميني اميدوارتر بوده و با اطميناني بيشتر و اراده­ای راسخ‌تر، براي آينده‌اي دوردست‌تر برنامه‌ريزي كرد. بنابراین گزاف نخواهد بود، اگر ادعا شود: درجه‌ي پایداری تمدّن انسانی، متناسب با اهمیتی خواهد بود که در فرهنگ جهانی، نسبت به حراست از تنوّع زیستی وجود خواهد داشت؛ بر این بنیاد، انتظار می­رود، هرچه گرایه­های زیست­محیطی و ملاحظات متأثر از تنوّع زیستی، به صدرِ اولویت­های راهبردی و سیاست­های کلانِ توسعه‌ي جامعه نزدیک­تر شود، می­توان به پایداری زیست در آن جامعه هم، امیدوارتر بود.

فرازنای کلام آنکه نبايد از خاطر برد: قرارداشتن در صدر كشورهاي دچار ناپايداري محيطي، مي­تواند حتا غمناك­تر از بودن در سياهه‌ي سرزمين­هاي فقير و گرسنه باشد. زيرا با بکارگيری بسياري تمهيدات اقتصادي و فرهنگي مي­توان براي برون­رفت از فقر و گرسنگي راهي جست، امّا چه بسا كه پيامدهاي ناپايداري محيطي آنچنان برگشت­ناپذير باشند كه گستره­هاي وسيعي از زمين را براي هميشه از حيات تهي كنند؛ رخدادي كه در صورت وقوع در هر سرزميني، هيچ دشمني آن را ديگر حتا سزاوار اشغال كردن و به تصاحب درآوردن هم نمي‌داند!

 

پیوست:

 

                                   

 

نامه اي از آقاي محسن اديب دريافت كرده ام كه خبر از راه اندازي سايتي با عنوان كويرهاي ايران را داده اند. ضمن آرزوي موفقيت براي ايشان، نشاني سايت ارزشمند و متنوع شان را در اينجا مي آورم.

http://www.irandeserts.com

 



[1] مجتمع‌هاي مسكوني شهرك ياغچيان تبريز.

[4] به گفته‌ي رئيس شوراي اسلامي شهرستان شميرانات: « متأسفانه سازمان حفاظت محيط زيست حتا نسبت به حادثه‌ي سال گذشته، واكنش و پيگيري خاصي از خود نشان نداد و به اين ترتيب رفتارهاي غير انساني در دفع خطرات قلاده خرس اتفاق افتاد كه اكنون امكان تكرار آن، هر لحظه تقويت مي‌شود.»

[5] تأسف بارتر آنكه در حالي نسبت به قتل عام حيات وحش خود بي تفاوت نشسته‌ايم، كه در بسياري از كشورهاي جهان، حتا كشورهاي آفريقايي نظير كنيا، از هر رأس جاندار وحشي خويش، مانند شير، تا چندين هزار دلار در سال (بابت بوم‌گردي) كسب درآمد مي‌كنند.