در سوگ آدم ها و درخت ها ...
برای ارزشیابی سالانهی طرحهای تحقیقاتی اجرا شده در مرکز تحقیقات کشاورزی و منابعطبیعی استان مرکزی، به همراه جمعی از همکاران مؤسسه (آقایان دکتر عسکری، دکتر طبایی، دکتر رحمانی و مهندس انصاری) چند روزی را در هفتهای که به پایان رسید، مهمان اهالی صمیمی حوضهی آبخیز کویر میقان بودم.
و خبری را که از قول همکاران آن مرکز شنیدم، آنقدر برایم دردناک و باورنکردنی آمد، که گفتم: با شما خوبان در میان نهم؛ شاید هم با شراکت و همدلی شما از سنگینی جانکاهش بکاهم و هم از مرگ دیگر تک درختهای محدود به جا مانده ممانعت شود!
همانطور که در دو عکس زیر مشاهده میکنید، هنوز در استان مرکزی، تک درختهایی به قدمت بیش از 400 سال از گونهی بنه (پستهی وحشی) یافت میشود که متأسفانه چندی پیش و به بهانهی احداث جادهی تفرش به اراک، دو اصله از این درختان منحصر به فرد که قطر تنهی آنها به بیش از یک و نیم متر میرسیده، قطع شده و از میان رفته است و شوربختانه آنکه هیچ صدای جدیای نیز از کسی برنخواسته است! چرا؟!
پیوست:
۱- سالها پیش سهراب عزیز در پاسخ به شاملو گفته بود: مردمی که دلشان برای آب خوردن یک کبوتر یا خشکیدگی یک درخت بسوزد، آن مردم هیچگاه حاضر نخواهند شد که خون از دماغ کسی سرازیر شود، چه رسد به مرگ!
امروز امّا همه در سوگ اصحاب رسانه بر سر و سینه میزنند و یادشان رفته که این نخستین حادثه از نوع خودش نبود ... و وقتی که ما تاریخ را فراموش میکنیم، محکومیم که آن تلخیش را دوباره تجربه کنیم و باز ...
۲- دیروز اروند (فرزند ۵ ساله ام) رو به من کرد و با نگرانی پرسید: پدر! یعنی ممکنه هواپیما به خونه ی ما هم بخوره؟!
راستی! باید به فرزندانمان چگونه پاسخ دهیم؟!