نخستین دیدار رودرروی منتقدین و مدیران ارشد منابع طبیعی کشور


    به دعوت و همت آقای چنانه و همکاران سخت‌کوش ایشان در روابط عمومی و امور بین‌الملل سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور، نشستی متفاوت در روز شنبه هفته گذشته – 14 دی ماه 1387 – برگزار شد. می‌گویم متفاوت، چرا که تاکنون کمتر شاهد حضور منتقدین و مدیران سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور در رودرروی یکدیگر بوده‌ایم! به ویژه آن که تقریباً نمایندگان تمامی رسانههای گروهی، اعم از روزنامه ها، خبرگزاری‌ها و صدا و سیما در نشست مزبور حضور داشتند تا خود به عنوان ناظری صالح و نماینده‌ی افکار عمومی کشور، به قضاوت بنشینند.
    البته از آنجا که اغلب جستارهای طرح شده در این نشست بدون ممیزی! در جراید و تارنماهای مربوطه منتشر شده است، تنها به ذکر این نکته بسنده می‌کنم که از بین چهار منتقدی که دعوت شده بودند، متأسفانه آقایان دکتر کهرم و دکتر امینی نتوانستند خود را به نشست برسانند و بنابراین، زمان در اختیار قرار گرفته برای منتقدین بین نگارنده و آقای مهندس نصرتی، دبیرکل جامعه‌ی جنگلبانی ایران تقسیم شد.

    آنچه که نگارنده در این جلسه بر آن تأکید داشت، آن بود که

    اولاً باید تعارف را کنار گذاشت و پذیرفت که تقریباً اغلب شاخصهای معرف پایداری سرزمین در ایران، حاوی یک پیام زنهاردهنده هستند و بس! آن پیام این است که حال طبیعت ایران، نه‌تنها خوب نیست؛ بلکه هیچ زمان به این بدی که الآن هست، نبوده است. بنابراین، انتظار از مدیران ارشد منابع طبیعی کشور، آن است که به جای توجیه، فرافکنی یا خدای ناکرده انکار خبرهای ناخوش موجود در طبیعت ایران، بکوشند تا با همدلی، قاطعیت، شجاعت و دانش، وخامت شرایط بوجود آمده را برای برنامه‌ریزان و کلان‌نگران ارشد دولتی و نیز اربابان جراید توضیح داده و بدینترتیب از بیشینه‌ی توان خود و مردم دوستدار محیط زیست برای مهار جریانهای کاهنده‌ی کارایی سرزمین سود ببرند.
    دومین نکته با اشاره به عدم شناسایی نزدیک به 90 درصد از موجودات زنده‌ی کره‌ی زمین شکل گرفت! این که از بین حدود یکصد میلیون جانداری که حدس زده می‌شود هم‌اکنون بر روی کره زمین زیست می‌کنند، فقط یک میلیون و چهار صدهزار گونه کشف شده است! چه سندی از این گویاتر که اوج نادانی ما را از محیط اطراف‌مان به نمایش می‌نهد؟ پس چگونه است که به همین راحتی فرمان تغییر کاربری و نابودی بوم‌سازگان‌های (اکوسیستم) ارزشمند خود را به بهانه‌ی تأمین نیازهای کوتاه‌مدت اقتصادی و اجتماعی صادر می‌کنیم؟! به قول ادوارد ویلسون: «چه تفاوت می‌کند اگر برخی از گونه‌ها و یا حتا نیمی از آن ها از صحنه‌ی زمین حذف شوند؟! ... آنها فراموش می‌کنند که یک شب پره‌ی گمنام آمریکای لاتین، مراتع استرالیا را از بلای رشد بیش از حد كاكتوس نجات داد؛ آنها فراموش می‌کنند که گیاه پریوش قرمز، درمان بیماری سرطان هاجکین و لوسمی لنفتیک کودکان را فراهم آورد؛ آنها فراموش می‌کنند که سرخدار پاسیفیک، امید قربانیان سرطان سینه و تخمدان شد؛ آنها فراموش می‌کنند که یک ماده‌ی شیمیایی در بزاق زالو، لخته‌های خون را در حین جراحی حل می‌کند ...» و آنها فراموش می‌کنند که اگر همین عرصه های ظاهراً خشک و بیابانی - و جانداران وابسته به آن - نبود، صنعت داروسازی و واکسن‌سازی در جهان با بحرانی جدی مواجه می‌شد.
   از همین رو، از مدیران حاضر در نشست خواستم تا آنجا که می‌توانند از کیان منابع طبیعی کشور دفاع کرده و تحت هیچ شرایطی اجازه‌ی نابودی بخشی از قلمرو خود را به بهانه‌ی توسعه‌ی ناپایدار ندهند. به قول اسد افلاکی عزیز: بهتر است اگر نتوانستید در برابر توسعه‌سازان طبیعت ستیز، مقاومت کنید، با شجاعت آن را اعلام داشته و استعفا دهید و آنگاه بقیه ی کار را به ما و مردم علاقه‌مند به محیط زیست بسپارید.

    در همین باره:
    - گزارش روزنامه همشهری از این نشست: تلف شدن ذخيره هزار سال آب ايران طي 15 سال -    - گزارش خبرگزاری فارس: طبيعت ايران در حال مرگ است!
    - گزارش سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور؛ بخش نخست و بخش دوّم


درج نظر