به دعوت دانشكده منابع طبيعي و محيط زيست دانشگاه فردوسي مشهد، ساعت 11 صبح فردا – 17 آذرماه 1387 – همزمان با هفته پژوهش، در تالار اجتماعات آن دانشكده به ايراد سخنراني با موضوع بررسي «جايگاه واقعي محيط زيست در سبد اولويت‌هاي راهبردي كشور» خواهم پرداخت.
    خلاصه‌ي سخنراني‌اي كه براي مخاطبين فرزانه‌ي ديار حكيم جاودان طوس ارايه خواهم داد، به شرح زير است:

     اگر نگاهي – حتا اجمالي - به روح قوانين موجود و فرامين و توصيه‌هاي رهبران ايران – چه در قبل و چه در پس از پيروزي انقلاب اسلامي – بياندازيم، با شگفتي درخواهيم يافت: كمتر موضوعي را مي‌توان پيدا كرد كه مانند حفظ محيط زيست و پاسداري از طبيعت، چنين مورد حمايت قوانين رسمي، فرامين مذهبي و سخنان دولت‌سالاران كشور قرار گرفته باشد. به نحوي كه بر پايه‌ي منابع و مستندات تاريخی موثق، افتخار تعيين و نامگذاری نخستين منطقه‌ي حفاظت شده‌ي جهان به ايرانيان می رسد و قدمتی 2500 ساله دارد. در آن زمان، خشايارشاه (465-486 پيش از ميلاد) نسبت به حفاظت از جنگل‌ها و درختان علاقه‌ي زيادی داشت و در يکی از لشکرکشي‌های خود به آسيای صغير برای نخستين بار دستوری در مورد حفاظت از يک منطقه‌ي جنگلی «سرو» را صادر و بدين ترتيب نخستين منطقه‌ي حفاظت شده‌ي جهان را بنيان نهاد. در كتاب مقدس ايرانيان باستان نيز، بارها و بارها بر حفظ و حراست از درختان و عدم آزار حيوانات و آلوده نساختن آب تأكيد شده است. در كلام بزرگان دين اسلام و كتاب آسماني قرآن نيز به كرات بر اهميت حفظ طبيعت و پاسداري از مواهب آن توصيه شده است. اين توصيه به حدي است كه در ميثاق‌نامه‌ي ملّي امروز ما، يعني قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، براي نخستين بار يك اصل (اصل پنجاهم) به اين موضوع مهم اختصاص يافته و نه‌تنها حفظ محيط زيست را وظيفه‌ي عمومي آحاد شهروندان ايراني قلمداد كرده است، بلكه به صراحت تأكيد شده كه لازمه‌ي حيات اجتماعي روبه رشد مردم ايران، در سايه‌ي حفظ محيط زيست است كه تحقق مي‌يابد.
    و درست از همينجاست كه حيرت نگارنده افزون‌تر مي‌شود! چرا كه هر چه بيشتر در سرزمين پهناور ايران به مطالعه و سفر بپردازيم و هر چه با دقت‌تر به پايش و اندازه‌گيري شاخص‌هاي مؤيد پايداري سرزمين، همت گماريم، بيشتر درخواهيم يافت كه بين آن قوانين وضع شده‌ي اغلب مترقي و خطابه‌هاي پرشور و حكيمانه با وضعيت پيش روي محيط زيست و منابع طبيعي كشور، شكافي ژرف و ناسازه‌اي باورنكردني فاصله انداخته است. به نحوي كه كمتر مي‌تواني بازخورد عيني و مصداقي سزاوارانه را بر آن همه تأكيد رهبران و توصيه‌ي دين و الزامات قانوني و حقوقي در زيست محيط وطن بيابي.
    درعوض، آنچه كه مشاهده مي‌شود، روندي نگران‌كننده با شيبي منفي است كه با حركتي شتابناك در حال كاهش كارمايه‌ها و كارايي‌هاي سرزمين مادري است؛ حركتي كه نمود آن را در نرخ بالاي فرسايش آبي و بادي، هجوم ماسه‌هاي روان، سيل‌خيزي، شوري‌زايي، جنگل‌زدايي، اُفت حاصلخيزي خاك، متروكه شدن روستاها، خشك‌شدن تالاب‌ها، افزايش غبارآلودگي هوا، اُفت سطح آب‌هاي زيرزميني، نشست زمين، ناپديد شدن گونه‌هاي اندميك گياهي و جانوري كشور و قرار گرفتن بخش قابل توجهي از زيستمندان اين بوم و بر در سياهه‌ي سرخ IUCN و در يك كلام: «بيابان‌زايي» مي‌توان آشكارا رديابي كرد و از اين همه غفلت و نابخردي در حق طبيعت ناب ايران‌زمين و پاسداري شايسته از «امانت» امروز وطن، آه كشيد و شرمسار شد.
    چنين است كه شوربختانه امروز نام ايران به عنوان يكي از 15 كشوري در جهان آورده مي‌شود كه داراي ناپايدارترين شرايط بوم‌شناختي (اكولوژيكي) است.
    اين كه چرا با وجود آن همه حمايت‌هاي قانوني، كلامي و نوشتاري، وضعيت پايداري زيست‌محيطي وطن، چنين نگران‌كننده شده است؛ اين كه چه مؤلفه‌هايي سبب شده تا جايگاه جستارهاي محيط زيستي، در ظرف مباحث كليدي كشور از منزلگاهي درخور برخوردار نبوده و اغلب در پاي مصلحت‌انديشي‌هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي كوتاه مدت ذبح شوند؛ و سرانجام اين كه چه بايد كرد تا وزن ملاحظات زيست‌محيطي، جايگاه سزاوارنه‌ي خود را در چيدمان اولويت‌هاي كلان كشور بيابد، در شمار دريافت‌ها و گرايه‌هايي است كه كوشيده‌‌ام در اين مجال با مخاطبين فرزانه‌ي ديار جاودان فردوسي بزرگ به اشتراك نهم.
    باشد كه حاصل اين هم‌انديشي‌ها و تعاملات فكري، بتواند به گرانيگاهي درخور براي آفرينش تشكل‌هاي قدرتمند و پرنفوذ سبز در ايران عزيز منجر شود.

درج نظر