امروز در برنامه مكس كه از ساعت 17 الي 19 از راديو جوان پخش خواهد شد، به موضوع درختان كهنسال پرداخته شده (در نیم ساعت پایانی برنامه) و با حضور حجت‌الاسلام اشكوري (كسي كه فرمان فطع درختان به بهانه مقابله با ترويج خرافه‌پرستي را داد) و مصطفي خوشنويس (مجري طرح ملّي حفاظت از درختان كهنسال ايران) ابعاد جديدتري از اين رخداد ناگوار آشكار خواهد شد. هموطنان تهراني مي‌توانند اين برنامه را روي موج FM رديف 88/10 مگاهرتز و رديف 99/10 مگاهرتز دريافت كنند. همچنين ديگر هموطنان عزيز، با مراجعه به اين صفحه، مي‌توانند طول موج مد نظر خويش را دريابند.
ضمن سپاس از مديريت راديو جوان كه به اين موضوع اعتنا كرده‌اند، وظيفه خود مي‌دانم از دادستان كل كشور، آقاي دري نجف‌آبادي كه دستور توقف قطع درختان کهنسال را صادر كرده‌اند، قدرداني كنم.
اميد كه پرونده‌ي اين رخداد ناميمون براي هميشه در اين مُلك بسته شود (توضيح آنكه متأسفانه طبق اخباري كه از طريق همكارانم در استان گيلان دريافت كرده‌ام، قطر تنه يكي از درختان قطع شده 3 متر بوده است. همچنين مجموع چوب حاصل از قطع دو درختي كه اخيراً قطع شده‌اند به 72 متر مكعب مي‌رسد كه به قيمت نازل يك و نيم ميليون تومان فروخته شده است! در صورتي كه هم‌اكنون قيمت هر متر مكعب چوب 250 هزار تومان است! حالا شما پيدا كنيد پرتقال فروش را!)


بار ديگر از همراهي كم‌نظير دوستان، مديران رسانه‌هاي نوشتاري، ديداري و شنيداري درون و برون‌مرزي، خبرنگاران مطبوعاتي و صاحبان تارنماهاي شخصي و عمومي كه به شكلي سزاوارانه اين موضوع را پوشش داده و ابعاد آن را شكافتند، قدرداني مي‌كنم.
به ويژه بايد از انجمن مهندسين فضاي سبز، انجمن هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع، كانون عالي گسترش فضاي سبز و محيط زيست ايران، مدرسين گروه جنگل دانشگاه تهران و جمعيت زنان مبارزه با آلودگي محيط زيست گیلان قدرداني كنم.
يك تشكر ويژه نيز از مديريت خبرگزاري سبز دارم كه بيشتر از هر رسانه داخلي اين موضوع را پوشش داد و البته به جز روزنامه‌هاي كيهان، ايران و جمهوري اسلامي، تقريباً تمامي روزنامه‌هاي پرشمارگان و سراسري كشور به اين موضوع به شكلي سزاوارانه پرداختند.
حرمت اين همراهي‌ها و همدلي‌ها هرگز در دل و جان من خاك نخواهد خورد.
شعري از استاد شفيعي كدكني از منظومه ماندگار «سرو كاشمر» - همان سروي كه متوكل عباسي را به كشتن داد! - را تقديم مي‌كنم به همه عاشقان طبيعت وطن (با سپاس از دكتر كمالدين ناصري عزيز كه اين شعر زيبا را برايم يادآوري كردند):

ای روشنی باغ و بهاران که تو بودی وی خرمی خاطر یاران که تو بودی
ای سرو که در پیرهن صبح نگنجید جان تو و ای جان بهاران که تو بودی
با پیرهن سبز بر این آبی بی ابر آیینه صد نقش و نگاران که تو بودی
خنیاگه مرغان و تماشگه خلقان و آرامگه خیل سواران که تو بودی
یاد پدر اندر پدر اندر پدر ما و آیینه صد نسل و تباران که تو بودی
بی پشت و پناهند تذروان و هزاران ای باغ تذروان و هزاران که تو بودی
سال دگر این دشت بهار از که بجوید ای رایت رویان بهاران که تو بودی
ای در غم و اندوه که ماییم پس از تو وای شادی اندوه گزاران که تو بودی