بنویسیم گورخر، بخوانیم مصیبت!
به گزارش خبرگزاری مهر سه شنبه هفته گذشته - سوم اردیبهشت 1392 – استاندار فارس، آقای حسین صادق عابدین با حضور در اتاق بازرگانی شیراز در جمع فعالان اقتصادی منطقه و اعضای کمیسیون صنایع و معادن مجلس شورای اسلامی با اشاره به اینکه 300 گورخر مصيبتي براي مردم فارس شدهاند، افزود: «به محیط زیست اعلام کردهایم مردم نی ریز حاضرند هر کدام یکی از این گورخرها را به خانه خود برده و از آن به خوبی محافظت کنند تا شما اجازه بهرهبرداری از این معدن را صادر کنید و جوانان نی ریزی از بیکاری نجات یابند.»
نکتهی بیاهمیت در این ماجرا آن است که خوشبختانه یا متأسفانه! شمار گورخرهای آسیایی موجود در منطقه حفاظت شده بهرام گور، به دلیل مدیریت خوب و تمهیدات امنیتی سزاوارانهی اعمال شده بر منطقه – به گفته آقای مهندس ابراهیمی کارنامی مدیرکل محیط زیست استان فارس در گفتگو با نگارنده در برنامه مناظره علمی ایران صدا - هماکنون به حدود 485 رأس افزایش یافته است. بنابراین، احتمالاً آقای استاندار باید همچنان رایزنیهای خود را با 185 خانواده دیگر در نی ریز ادامه دهد تا خدای ناکرده برخی از آن 300 داوطلب مجبور نباشند، دو گورخر را در منازل خویش نگهداری کرده و آب و غذا دهند!
نکتهی بیاهمیتتر از اوّلی هم آن است که در دنیا شاخصی وجود دارد به نام: happy planet index یا همان شاخص سرزمین شاد (HPI) که هر سه سال یکبار، کشورهای دنیا را بر مبنای آن با یکدیگر مقایسه میکنند. ایران در سال 2006 از منظر این شاخص در رتبه 69 و در سال 2012 به رتبه 77 سقوط کرده بود. این شاخص میگوید، حال مردم کشوری بهتر است و راندمان کاری بیشتری میتوانند از خود بروز دهند که در سرزمینی زیست کنند که حال طبیعتش بهتر و توان زیستپالاییاش درخورتر باشد. بنابراین، ممکن است حذف آن مصیبتهای مد نظر جناب استاندار، خود مصیبتهای بیشتری برای مردم و استان فارس به ارمغان آورد! نه؟
از آن دو نکته بی اهمیتتر هم آن که منطقهی 40 هزار هکتاری و حفاظت شده بهرام گور، تنها نقطهی زیستی نسبتاً شاداب در حد فاصل دو کانون جدید و قدیمی بحرانی فرسایش بادی، یعنی تالاب مرحوم بختگان از یک سو و کویر سیرجان از سوی دیگر است و چنانچه این عرصه را هم فدای ساخت و سازهای معدنی کنیم، آنگاه توان بومشناختی و ظرفیت گرمایی ویژه منطقه چنان سقوط خواهد کرد که به دشواری بتوان انتظار ماندگاری جمعیت در آن عرصه را داشت.
اما یک نکتهی مهم هم در این ماجرا وجود دارد که به هیچ وجه بر خلاف سه نکتهی قبلی، نمیتوان از آن صرف نظر کرد! این که استدلال آقای استاندار، بسیار شبیه استدلال مطرح شده در نخستین جلسههای شورای عالی محیط زیست در آغاز به کار دولت نهم است. آنجا هم ظاهراً پس از طرح پیشنهادی از سوی خانم دکتر فاطمه جوادی، رییس وقت سازمان حفاظت محیط زیست مبنی بر افزایش چند منطقه حفاظت شده به سیاههی مناطق حفاظت شده کشور، رییس جلسه همین پرسش را طرح کرده که چرا برای زیست چند تا کل و بز، میخواهید 400 هزار هکتار زمین را تعطیل کنید؟ آنها را در داخل حصاری چند هکتاری محصور و نگهداری کرده و مابقی زمینها را در اختیار مردم قرار داده و آزاد کنید!
آری، خطر مهم و مصیبت بزرگتر آن است که دستگاه متولی طبیعت و محیط زیست ایران، در طول همهی این سالها، نه تنها نتوانسته تا آنگونه که باید، اهمیت حفظ زیست بوم را برای مردمش تبیین کند؛ بلکه حتا نتوانسته این حقانیت را در نزد دولتمردان و زنان خویش به اثبات رسانده و نشان دهد که چرا حفظ محیط زیست مطابق اصل 50 قانون اساسیمان، لازمهی حیات اجتماعی رو به رشد مردم ایران است؟
حالا شما خواننده فهیم روزنامه وزین اعتماد به من بگویید: به راستی مصیبت واقعی و سد راه توسعه کشور کدام است؟ گورخرهای آسیایی یا تفکری که گورخرها را مصیبت میپندارد؟!
این یادداشت، یکشنبه گذشته - 8 اردیبهشت 1392 - در صفحه 13 روزنامه اعتماد منتشر شد.

به «مهار بيابانزايي» خوش آمديد؛ تارنمايي كه از 12 فروردین 1384 کلید خورده است و تاکنون جوایز متعدد منطقهای، ملّی و جهانی بدست آورده؛ از جمله: در آبان 1385 و اردیبهشت ماه 1387، عنوان برترین وبلاگ محیط زیستی ایران را بدست آورد؛ در فروردین ماه سال 1389 به عنوان سومین وبلاگ محبوب محیط زیستی جهان در سال 2009 انتخاب شد؛ در دوم اردیبهشت 1392، وبگاه نخست محیط زیستی پایتخت در جشنواره مشکات برای سال 1391 شد و سرانجام در 17 اردیبهشت 1392، برنده عنوان برترین وبلاگ به انتخاب مردم در اجلاس جهانی رسانهها برای سال 2013 شد. محمّد درویش در این محیط مجازی ميكوشد در گام نخست جايگاه محيط زيست را در سبد اولويتهاي راهبردي كشور، به منزلگاهي درخور ارتقاء بخشد؛ و در گام بعدي ثابت كند كه بخش پهناوري از زيستبوم وطن، همان قلمرو برهنه و سوزان ماسههاي بادي و شورابهاي كويري و كلوتهاي سر به فلك كشيده و نبكاهاي استوار عرصههاي بياباني، ميتواند پايدارترين و غنيترين صندوق ذخيرهي ارزي ايرانيان باشد. به شرط آنكه بكوشيم با نفي «بيابانزدايي»، از بيابانيشدن زيستبومهاي تالابي، جنگلي و مرتعي خويش جلوگيري كنيم.